معصومه خانوم
برای تاریخ شاید...
✍?فخرالسادات محتشمی پور
✅اول) برای اولین بار پایم به دادستانی کشیده شده بود. در بی گناهی همسرجان و همه زندانیان ۸۸ ذره ای تردید نداشتم ولی از آن جا که می دانستم جایی که در آن قدم گذاشته ام قرار نیست داد مظلومین بستاند، لاجرم اندکی اضطراب داشتم و در همان دقایقی که پشت در اتاق دادستان نشسته بودم با دقت و کنجکاوی همه ی آدم ها و رفت و آمدهایشان را می پاییدم.
✅در میان رفت و آمدهای آدم های مضطر و درمانده و غمگین چشمم افتاد به زنی که داشت با مسئول دفتر دادستان یکی به دو می کرد. با اعتماد به نفس و مطمئن و بی هیچ لرزشی در صدایش و نگرانی در چهره اش مطالبه حقوق همسرش را می کرد که دربند بود. از او پرسیدم همسر شما هم زندانی سیاسی است؟ گفت بله همسرم وکیل مظلومین است و برای همین خودش هم مورد ظلم قرار گرفته و حالا من باید پی کارش را بگیرم.
✅معصومه خانوم را آن جا شناختم و بعد از مادرجان شد دومین معلم من که تازه شده بودم خانواده زندانی سیاسی! خودم را جمع و جور کردم و با اطمینان خاطر و با گام های محکم رفتم به طرف بارگاه دادستان وقت...
✅دوم) در جلسات قرآن همیشه جزو اولین ها بود. زود می آمد و عجله داشت که زود برود و به بچه ها برسد. می گفتیم بچه که نیستند نگران چه هستی؟ می گفت: امانتند. گناه دارند تنها بمانند.
✅با آرامش و طمأنینه قرآن می خواند و همیشه نم اشکی در چشمانش بود که مرا وادار به نگاه های دزدکی می کرد تا سرازیر شدن اشک هایش را ببینم وقتی که از یک غصه بزرگ تر از غصه های معمولمان سخن به میان می آمد. همیشه یک سوال مکرر در ذهنم بود در دل این زن چه می گذرد؟!
✅سوم) وقتی خبر رسید معصومه دهقان بازداشت شد، همه می دانستند تنها جرمش همسر یک وکیل آزاده و شجاع بودن است. همان جرم بزرگی که چند ماه بعد مرا هم به سلول انفرادی کشید؛ همسر سید مصطفی تاجزاده بودن!
✅طی این مدت با مراوداتی که داشتیم، معصومه خانوم را دیگر خوب شناخته بودم. می دانستم اهل کم آوردن نیست که باعث دردسر همسر دربندش بشود. آن ها هم خیلی زود این را فهمیدند و پس از چند روز آزادش کردند. به ما گفت که در انفرادی خوب قرآن خوانده است!
✅چهارم) همسر معصومه خانوم یک وکیل حقوق بشری بود از آنها که برای حکومت هایی که رعایت حقوق بشر نمی کنند دردسرساز است. معصومه خانوم هم خودش را فعال حقوق بشر می دانست. برای همین وقتی آن روزها، فکر کنم پس از سفر مشهد خانواده های زندانیان سیاسی که به دلیل همسفر شدن شناختم از او بیشتر شده بود، پیشنهاد عضویت در شاخه زنان حزب مشارکت را به او دادم از پذیرش آن عذر خواست و عذر موجهش مرا متقاعد کرد.
✅معصومه خانوم که مشتری پرو پا قرص جلسه قرآن هفتگی خانواده های زندانیان سیاسی بود، همیشه برایمان پیشنهاداتی داشت که می دانستیم توجه به آنها رضایت خدا و پیامبرش را در پی خواهد داشت. خدایی که بنی آدم را کرامت بخشیده و به پیامبرش می گوید به مردم بگو من بشری مانند شما هستم. پیامبری که مبعوث می شود برای تمام کردن مکارم اخلاق و پس از خدا مهربانترین است به خلق خدا.
لینک مطلب