سید مصطفی تاج زاده

behnam

behnam

سه شنبه, 04 ارديبهشت 1397 ساعت 05:42

تولد نرگس محمدی و دو بازداشت

تولد نرگس محمدی و دو بازداشت

فخرالسادات محتشمی پور


همین دیروز نرگس جان ۴۶ ساله شد. من نشسته ام سال ها و ماه ها و هفته ها و روزهایی که علی و کیانایش را ندیده می شمارم و سال ها و ماه ها و هفته ها و روزهایی که همسرش را ندیده.

بازجو قبل از خروج همسرش، دراثر مزاحمت های مکرر و مستمر، به او گفته بود بیا بساطت را جمع کن و برو! این پیام بازجوها خیلی آشنا و تکراری است. به بعضی مستقیم می گویند به بعضی غیرمستقیم. البته اگر بدانند کسی واقعا قصد رفتن دارد، ادای ممانعت در می آورند. فقط کافی است مطمئن شوند برگشتی در کار نیست آنگاه خودشان امکان رفتن را مهیا می کنند با کمال میل و با دست و دلبازی فراوان.

به نرگس گفته بودند ما هماهنگ می کنیم بروی. گفته بود با کدام پاسپورت. گفته بودند به این چیزها کار نداشته باش. برو وگرنه تا این جایی وضعیت همین است. او گفته بود کجا بروم؟ زندگی ام، خانواده ام، همسرم، بچه ها این جا هستند. گفته بودند تو برو ما بچه ها را ظرف یک هفته می فرستیم پیش خودت! نرگس گیج شده بود. می پرسید چطور بازجو می تواند چنین پیشنهادی بدهد؟

این گفته اما آشناست. ماشاء الله شمس الواعظین به تازگی در مورد آن نوشته: "پس از آزادی از زندان در نیمه دوم سال ۸۰ به دعوت دانشگاه مگیل کانادا برای ایراد سخنرانی به تورنتو سفر کردم. دو روز از سفرم نمی گذشت که سعید مرتضوی حکم جلب مرا صادر کرد! من باتوجه به سابقه گفته شده، پیام را دریافت کردم و طی مصاحبه ای با رسانه ها اعلام کردم که بلافاصله پس از پایان سخنرانی به تهران باز خواهم گشت.البته ناگفته نماند که از پروتکل آفیس وزارت خارجه کانادا با من تماس گرفتند وگفتند اگر از بازگشت به ایران هراس دارید می‌توانید در کانادا اقامت دائمی کنید و یا تا رفع خطر اقامت موقت داشته باشید. من تشکر کردم و گفتم هرچه زودتر به ایران بازخواهم گشت و برگشتم اما این حکم اجرا نشد!"

با روی کار آمدن آقای روحانی بعضی بچه ها تصمیم گرفتند به وطن برگردند اما بازداشتشان پیامی بود برای همه دور از وطن ها که یا خارج از کشور بمانید یا اگر برگشتید باید بروید زندان! برای خانم دکتر وسمقی هم وقتی تصمیم به بازگشت گرفت پیام مشابهی رسید اما او هم تصمیمش را گرفته بود و گفته بود اتفاقا من می آیم که بروم زندان!

محمدرضا هم وقتی به ایران آمد خود را برای زندان رفتن آماده کرده بود اما خبری نشد و این جوان نخبه وطن دوست محجوب دوست داشتنی هم با همان آرامش مثال زدنی به گوشه ای رفت و مطالعات تخصصی اش را آغاز کرد تا این که چند روز پیش مهاجمان انگار قصد بازداشت جانی بالفطره ای را داشته باشند به شکلی غیرقابل باور او را بازداشت کردند و به خانه پدری اش که برادر سه شهید است، ریختند و دستشان درد نکند به واقع کاری کردند کارستان!

نرگس جان در زندان ۴۶ ساله شد. روزهای تولد خودش، آقا تقی و بچه ها می آید و می گذرد و تولد دیگر عزیزانش و او، که بیش از سه سال است از در آغوش گرفتن فرزندانش محروم مانده و حدود یک سال و نیم حتی صدای آن ها را هم نشنید تا سرانجام اعتصاب غذایش کارساز شد، برای دخترک های زندانی بند زنان مادری می کند. بهاره و ساجده و ریحانه که بیرون آمده اند برای او دلتنگی می کنند و او هم دلش برای دخترها تنگ می شود.

عجب زمانه ای است!؟ خرداد ۹۵ که همسرجان پس از ۷ سال به خانه آمد که دیگر بماند و نرود، با خود فکر می کردم خیلی زود همه چیز عادی می شود و گردش روزگار گرد فراموشی را بر سر خاطرات ما هم می ریزد. اما با هر بازداشت تازه ای انگار زخم های ما سرباز می کند و داغ ها تازه می شود. هنوز تعدادی از زندانیان سیاسی ۸۸ از جمله وکیل آزاده عبدالفتاح سلطانی در حبس هستند. تعدادی هم به بهانه و بی بهانه به آن ها اضافه شده اند.

خبر بازداشت محمدرضا را در کردستان شنیدم که پدرش اول انقلاب استاندار آن جا بود. باور نکردم تا فایل صوتی پدر را شنیدم و در درون خود گریستم نه برای محمدرضا که قبل و بعد بازداشتش معصومانه و استوار پای آرمان های عموهای شهیدش ایستاد بلکه برای نظامی که که قدر فرزندان صالح و صادق و مخلص را نمی شناسد و حواسش نیست که عده ای از درون قصد اضمحلالش را دارند!

نرگس و محمد رضا باز هم آزاد می شوند اما در حقیقت پیام مقاومت نرگس محمدی ها برای ماندن و محمدرضا جلایی پورها برای بازگشت به وطن پس از فارغ التحصیل شدن از بهترین دانشگاه های دنیا به سعید مرتضویها این است که اگر بناست کسی این سرزمین را رها کند، خیانت کاران وطن فروش هستند نه بهترین فرزندان ایران.

نرگس جان دیروز در زندان ۴۶ ساله شد و محمدرضا دوباره راهی زندان شد تا تجربه های جدیدی از زندان را برای ما و تاریخ معاصرمان به ارمغان بیاورد. تجربه های ناب و منحصر به فردی که تاکنون از زبان هیچ زندانی سیاسی نشنیده ایم مثل همان ۱۰۰ نکته که سال ۸۸ پس از آزادی برایمان نوشت تا بتوانیم از زندان انفرادی لذت ببریم! و بعضی نکاتش چقدر به درد من خورد.

برادرم آقای سلطانی، خواهرم نرگس و فرزندم محمدرضا دارند تاوان وطن دوستی و نوع پروری خود را می دهند. تاوان صداقت و صمیمیت و اخلاقی بودنشان را، اما همه این ها به کنار من دارم سعی می کنم سعید مرتضوی را در لباس زندان تصور کنم. هم او که در اولین روزهای بازداشت به طور تلویحی حالی همسرجان، و لابد خیلی های دیگر، کرده بود که مرگ و زندگی ات به دست من است! موجود حقیری که وقتی همان روزهای اول بازداشت های فله ای و قبل از دادگاه های فله ای گفت که تاجزاده به جرایم خود اقرار کرده من محکم روی میزش کوبیدم و برسرش فریاد زدم: "تو غلط کردی که گفتی تاجزاده اقرار کرده. سابقه دروغ گویی هایت را از کوی دانشگاه دارم" و اگر وکیل عزیز همسرجان که دست برقضا استاد قصاب مطبوعات دوره اصلاحات و دادستان منفور و متهم کهریزک ۸۸ بود، پادرمیانی نمی کرد نمی دانم کار به کجا می کشید؟!

بازجوی من وقتی در یکی از جلسات بازجویی به او گفتم شما لیاقتتان همین فرقه مشائیه است نه صادقینی مانند موسوی و کروبی، خندید و به همکارش که من البته هیچکدامشان را نمی دیدم گفت: اسفندیار را می گوید. و با اعتماد به نفس تمام ادامه داد: او را هم می آوریم.

من آن زمان شنیده بودم که اختلاف سپاه با احمدی نژاد شروع شده و بازداشت مشائی را بعید نمی دانستم اما در مورد مرتضوی قاضی سرسپرده گوش به فرمان بعید می دانستم به این زودی ها در حد همین دو سال هم نوازش شود چرا که دیگر سرسپرده های گوش به فرمان مسئله دار خواهند شد! اما انگار قرار است صدای چوب بی صدای خدا به همین زودی به گوش مظلومین برسد. به گوش همه آن ها که اگر خاطراتشان را از ظلم و جنایت ها و بداخلاقی ها و کج رفتاری های مرتضوی بنویسند مثنوی صد من کاغذ می شود.

تولد نرگس جان مبارک

عزت و سرافرازی محمد رضا و خانواده عزیزش افزون

عمر ظلم و ستم کوتاه

صلح و آرامش و امنیت ارزانی همه ایرانیان عدالت خواه

دوم اردیبهشت ۱۳۹۷

https://goo.gl/Axa462

شنبه, 01 ارديبهشت 1397 ساعت 06:24

دولت نظامی؛ فاجعه تمام

دولت نظامی؛ فاجعه تمام

گفتگوی آرمان با سیدمصطفی تاجزاده

آرمان- احسان انصاری: اصلاح طلبان تا کجا برای دولت حسن روحانی هزینه خواهند کرد؟آیا فاصله نامحسوس به وجود آمده بین اصلاح طلبان و دولت به معنای عقب نشینی استراتژیک در جریان اصلاحات برای خیز به سوی آینده است؟بدون شک امروز بدنه جریان اصلاحات با این دو سال مهم مواجه شده است.این در حالی است که پس از ناآرامی های رخ داده در ماه های پایانی سال96 که کار را برای ادامه مسیر دولت سخت تر از گذشته کرد در روزهای ابتدایی سال97 نیز دولت روحانی با چالش جدی نوسان قیمت ارز مواجه شد که از نظر روانی تأثیر منفی بر آینده افکار عمومی از خود برجای گذاشت. با این وجود نوع کنش سیاسی اصلاح طلبان و در نظر گرفتن جنبه های مختلف قاعده بازی سیاسی در سال های باقی مانده دولت حسن روحانی در سرنوشت آینده ایران نقش تعیین کننده ای خواهد داشت.سال هایی که همراه با بیم و امید بسیاری خواهد بود. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این مسأله با دکتر مصطفی تاجزاده چهره برجسته جریان اصلاحات گفت وگو کردیم که در ادامه متن آن را از نظر می گذرانید.

*چرا در ناآرامی های دی ماه سال96 گروه های معترض و رادیکال از جریان اصلاحات عبور کردند؟به نظر شما واکنش اصلاح طلبان به این ناآرامی ها منفعلانه نبود؟تحلیل شما از ریشه این ناآرامی ها چیست؟

✅در شرایط کنونی اصلاح طلبان بین دو جریان متضاد گرفتار آمده اند. یکسو کسانی هستند که به رأی و خواسته های مردم توجه نمی کنند. این در حالی است که در شش انتخابات اخیر اکثریت رای دهندگان با شرکت در انتخابات گوناگون به صورت جدی و شفاف بر مطالبات خود پافشرده اند. با وجود این گروه مزبور به خواسته های آنها توجه نمی کند و می کوشد شرایطی را به وجود بیاورد که منتخبان مردم نتوانند وعده ها و برنامه های خود را محقق کنند و در افکار عمومی شکست بخورند.این عده اقلیت ۱۵ درصدی همچنان تلاش می کند همه قدرت را در اختیار داشته باشد.

گروه دوم اما مردمی هستند که احساس می کنند بیش از این صبر و مماشات فایده ندارد و صندوق رأی به تنهایی قادر به برآورده کردن خواسته های آنان نیست. به همین دلیل نیز راه حل را در اعتراضات خیابانی مانند نا آرامی های دی ماه9 ۹۶ می بینند. به نظر من ریشه اعتراضات دی ماه ۹۶ به عدم تحقق مطالبات مردم باز می گردد.

نگرانی امثال بنده این است که اعتراضات خیابانی در حال حاضر به احتمال زیاد به خشونت کشیده می شود. در نتیجه اگر سرکوب گردد، دوباره فضای امنیتی در میهن حکمفرما می شود و اگر ادامه یابد کشور دچار هرج و مرج می شود.به همین دلیل اغلب اصلاح طلبان به اعترضات خیابانی اخیر نپیوستند و تنها از حق اعتراض مردم نسبت به وضعیت موجود دفاع کردند. حقی که اصل ۲۷ قانون اساسی به صراحت آن را به رسمیت شناخته است.

*پس از ناآرامی های اخیر دولت حسن روحانی و همچنین جریان اصلاحات تحت فشارهای بیشتری نسبت به گذشته قرار گرفته اند. این در حالی است که بدنه جریان اصلاحات نیز پس از مشاهده برخی رویکردهای دولت و همچنین عدم موفقیت نسبی اصلاح طلبان در مجلس با نوعی ناامیدی نسبت به آینده مواجه شده است. به نظر شما در این شرایط چه باید کرد؟

✅پس از هر انتخاباتی معمولا شاهد ریزش آرا هستیم و این پدیده تنها به ایران اختصاص ندارد و در جوامع دیگر نیز دیده می شود. در دو سه دهه اخیر مشکلات اقتصادی، شکاف طبقاتی و تبعیض به صورت آشکار در اغلب نقاط جهان گسترش یافته است. مردم نیز پس از هر انتخاباتی انتظار دارند مشکلات آنها حل شود، ولی در عمل این اتفاق رخ نمی دهد. در نتیجه پس از هر انتخاباتی با توجه به حل نشدن مشکلات مردم پایگاه رأی منتخبان با ریزش مواجه می شود.

در مورد خاص ایران بعضی افراد در عکس العمل به این وضع و روند می گویند که در انتخابات بعدی شرکت نخواهند کرد اما بسیاری از آنان با توجه به شرایط کشور و منطقه و جهان در هنگام انتخابات در تصمیم خود تجدیدنظر می کنند و رای می دهند. زیرا باوجود اعتراضات منطقی و بحق خود احتمالا به این نتیجه خواهند رسید که برغم عدم تحقق کامل مطالباتشان بازهم بهتر است از نامزدهایی حمایت کنند که به صورت نسبی از علایق و دغدغه های آنها بیشتر دفاع می کنند تا کشور دوباره به قهقرا نرود.

به نظر من در شرایط کنونی رویکرد اصلاح طلبان باید قاطع تر وشفاف تر از همیشه از مطالبات مردم دفاع و با فساد و تبعیض مقابله کنند. شهرداری تهران در این زمینه گام مهمی برداشت و تمام قراردادهای بالای یک میلیارد تومان را در منظر افکار عمومی

قرار داد تا فساد در شهرداری تهران به حداقل ممکن برسد. این اقدام ضد رانت و رشوه و بند و بست دکتر نجفی در شهرداری تهران باید در دستور کار دولت روحانی نیز قرار گیرد تا کمر فساد بشکند.

در سیاست خارجی نیز باید به دولت کمک کرد در منطقه و به خصوص در سوریه و یمن بازی «برد-برد» را دنبال کند. دولت آقای روحانی باید تا آنجا که امکان دارد از میزان تخاصمات بکاهد و سایه شوم جنگ را از منطقه دور کند. هرچه در خاورمیانه آرامش بیشتر برقرار شود و از تنش و جنگ فاصله بگیرد، علاوه بر جنبه های انسانی، در وضعیت اقتصادی ایران تأثیر مثبت خواهد گذاشت.

*آیا ناآرامی های اواخر سال گذشته،افزایش لجام گسیخته قیمت دلار در روزهای ابتدایی سال جدید به همراه عدم رضایت مردم از وضعیت اقتصادی خود در حالی که معادلات بین المللی دستخوش تغییرات جدی نسبت به دوران توافق برجام شده زنگ خطر را برای دولت روحانی به صدا در نیاورده است؟

✅مشکلاتی که امروز مردم با آن مواجه هستند نه تنها زنگ خطر را برای دولت آقای روحانی بلکه برای کلیت نظام به صدا درآورده است. به همین دلیل همه کسانی که دل در گروی ایران و استقلال آن دارند و با وقوع هرج و مرج و تجزیه طلبی مخالفند، باید به کمک دولت و ملت بیابند تا ایران دچار مشکلات بزرگ، چه از نوع ونزئلایی و چه از نوع سوریه و لیبیایی آن نشود. ما فرصت زیادی نداریم؛اما دارای امکاناتی هستیم که می توانیم این چالش ها را به فرصت تبدیل کنیم.

همه ما باید توجه کنیم که جامعه ما در شرایط مساعدی به سر نمی برد و سیاست های جاری به بن بست رسیده است. به همین دلیل باید در نحوه اداره کشور تجدید نظر صورت بگیرد. همچنین باید به سمت گشایش های سیاسی و نیز رفع حصر، حبس و ممنوع التصویری حرکت کنیم.

*استراتژی اصلاح طلبان برای سال های باقی مانده دولت حسن روحانی چیست؟چرا اصلاح طلبان به صورت غیر محسوس درمقابل برخی رویکردهای روحانی عقب نشینی کردند؟آیا این عقب نشینی مقدمه یک تاکتیک و استراتژی جدید در فضای سیاسی ایران خواهد بود؟

✅ما وظیفه دشواری درمورد دولت آقای روحانی داریم. از یک سو اصلاح طلبان باید به صورت قاطع از دولت آقای روحانی حمایت کنند. به این دلیل که نظارت استصوابی انتخاب دیگری به جز ایشان برای ما نگذاشته است. توجه کنیم که جایگزین دولت قانونی، دولت پنهان و جایگزین دولت مدنی، دولت نظامیان خواهد بود. همان وضعی که این روزها برخی به صراحت درباره رئیس جمهور نظامی سخن می گویند. به نظر من دولت نظامی یعنی «فاجعه». ما در دوران جنگ دولت نظامی نداشتیم حال آنکه برخی قصد دارند در دوران صلح دولت نظامی تشکیل دهند که جای تعجب و سوال زیادی دارد.

نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که حمایت اصلاح طلبان از دولت آقای روحانی به معنای چشم بستن بر نقاط ضعف دولت نیست. آنان باید درمورد ضعف های دولت تذکر لازم را به صورت خصوصی یا علنی به رئیس جمهور بدهند. ما نباید از حمایت از آقای روحانی دست بکشیم. به عکس باید با حمایت انتقادی بکوشیم چراغ امید را همچنان بین مردم روشن نگاه داریم.

*اصلاح طلبان تا کجا برای آقای روحانی هزینه خواهند کرد؟آیا صبر اصلاح طلبان در مقابل برخی رویکردهای محافظه کارانه آقای روحانی که سبب از بین رفتن بخشی از اعتماد بدنه اجتماعی جریان اصلاحات شده اندازه ای دارد؟به نظر شما در سال های باقی مانده از دولت اصلاح طلبان در چه زمینه هایی از دولت حمایت و در کجاها از دولت فاصله خواهند گرفت؟

✅در سال های پایانی دولت آقای روحانی حمایت اصلاح طلبان از او و دولتش احتمالا سبب ریزش بخش هایی از پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان خواهد شد. باوجود این چاره ای جز حمایت از او ندارند. اگر اصلاح طلبان از حمایت از آقای روحانی دست بردارند گرفتار وضعیتی به مراتب بدتر از امروز خواهند شد که ما را شرمنده تاریخ خواهد کرد. از سوی دیگر آنها در سال های باقی مانده تا پایان دولت آقای روحانی باید در چند زمینه دیدگاه، طرح ها و پیشنهادهای خود را در زمینه تامین عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد، تعامل با کشورهای منطقه و دست برداشتن از سیاست های تهاجمی، ضرورت گشایش های سیاسی و مدنی، تحقق مطالبات قشرهای مختلف مردم بویژه زنان به صورت شفاف با دولت و ملت در میان بگذارند. مخالفت با بگیر و ببندها نیز باید قاطع تر شود.

*تحلیل شما از آرایش سیاسی سال های منتهی به پایان دولت آقای روحانی در کشور چیست؟ اصلاح طلبان چه استراتژی برای دوران پسا روحانی دارند؟ اصولگرایان در چه وضعیتی قرار دارند و با چه چالش هایی مواجه خواهند بود؟

✅وضعیت اصولگراها به مراتب ناامید کننده تر از اصلاح طلبان است. به همین دلیل نیز امروز اقتدارگراها سخن از این می گویند که باید کار را به نظامیان بسپاریم و تنها کسی که می تواند کشور را نجات دهد، یک رئیس جمهور نظامی است. به نظر من بیان این مطلب بیش از آنکه مقابله با اصلاح طلبان باشد، ناامیدی از اصولگرایان است که اقبال مردمی را از دست داده اند و به همین دلیل مجبورند سراغ نظامیان بروند.

ما به تجربه دریافته ایم هرزمان که اصولگراها دچار ضعف شده اند این مسأله روی اطلاح طلبان نیز تأثیر منفی گذاشته و مشکلات اصلاح طلبان نیز بیشتر شده است. از سوی دیگر هر گاه اصولگراها با انسجام بیشتر و برنامه بهتر در صحنه سیاسی حضور یافته اند، اصلاح طلبان نیز وضعیت بهتری پیدا کرده اند. به همین دلیل بنده علاقه دارم که جریان اصولگرا هرچه زودتر بر مشکلات و چالش های درونی خود فائق بیاید و از دوپینگ دست بردارد و به رقابت آزاد و عادلانه سیاسی و انتخاباتی تن دهد. اگر چنین شرایطی به وجود بیاید وضعیت اصلاح طلبان نیز بهتر از گذشته خواهد شد و با انگیزه و نشاط بیشتری در انتخابات آینده حضور خواهند داشت.

*در شرایط کنونی نسل جدید اصلاح طلب از نسل گذشته فاصله گرفته و نسبت به برخی از انگاره های این جریان تردیدهای جدی پیدا کرده است. به نظر شما جریانی که نیازمند بازسازی و بازنگری در مبانی خود است چگونه می تواند نسل جدید که با پرسش های بی پاسخ زیادی مواجه شده را اقناع کند؟

✅ما باید به نسل جدید با حساسیت و توجه بیشتری مواجه شویم. اگر نسل جوان جامعه از جریان اصلاحات فاصله بگیرد، به زیان همه خواهد شد. نسل جوان امروز حرف فردای ایران را خواهد زد و به همین دلیل باید توجهات نسبت به نسل جدید جدی باشد. البته هنگامی که میزان اعتماد نسل جدید به اصلاح طلبان را با رقبای داخلی و خارجی این جریان مقایسه می کنم احساس می کنم که نسل جدید هنوز هم اعتماد بیشتری به اصلاحات دارد اگرچه انتقادهای زیادی به اصلاح طلبان دارد. این نگاه در اقشار دیگر نیز وجود دارد و تنها مختص به نسل جدید نیست. باوجود این اصلاح طلبان باید با تجدید نظر در برخی از رویکردهای خود این احساس را ایجاد کنند که مردم با یک جریان پاکدست و فساد ستیز مواجه هستند که راه حل های معقول و کاربردی برای حل مشکلات کشور دارد. اگر اصلاح طلبان همگام با تحولات جامعه و نیز همسو با مطالبات مردم حرکت کنند، همچنان دست برتر را در بزنگاه های سیاسی آینده خواهند داشت. با چنین شرایطی اصلاح طلبان می توانند با کمک دیگر دلسوزان کشور و مردم کشتی ایران را در دریای پرتلاطم خاورمیانه به سرمنزل مقصود برسانند.

متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
http://telegra.ph/مصاحبه-04-18

روحانی جلسه شورای عالی امنیت ملی را با موضوع رسیدگی به مسئله حصر برگزار کند

سید_مصطفی_تاجزاده

رفع_حصر هیچ مشکل
امنیتی برای کشور ایجاد نمی‌کند

تاجزاده به اعتمادآنلاین گفت:
آقای روحانی باید جلسه شورای عالی امنیت ملی را با موضوع رسیدگی به حصر و برای رفع حصر تشکیل دهد. پس از بحث که علی‌القاعده به این جمع‌بندی می‌رسند رفع حصر هیچ مشکل امنیتی برای کشور ایجاد نمی‌کند بلکه حتی به وحدت ملی و ایجاد امید در جامعه یاری می‌رساند مصوبه را برای رهبری بفرستند.

از روحانی میخواهم با برگزاری این جلسه به مسئله حصر خاتمه دهد.

چهارشنبه, 22 فروردين 1397 ساعت 02:09

پیام معترضان دی را جدی بگیریم

?پیام معترضان دی را جدی بگیریم


?سید مصطفی تاجزاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات بود. پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ هفت سال را در زندان گذراند ولی در همان زمان نیز نامه‌های سرگشاده می‌نوشت و مواضع خود را اعلام می‌کرد. مصاحبه‌ مکتوب ما را با این فعال اصلاح‌طلب در ادامه می‌خوانید.

?بامداد: به عنوان شروع بحث، عوامل مختلفی برای شروع اعتراضات دی ماه در ایران مطرح شده اند. شما ریشه‌های اصلی این اعتراضات را چه می‌دانید؟

✅ریشه اصلی مشکلات به نظر من بی توجهی به مطالبات مردم و بالاتر از آن لج‌بازی با رای و پیام آنها است. اکثریت رای دهندگان در شش انتخابات گذشته نشان دادند که چگونه فکر می‌کنند و چه خواسته‌هایی دارند و به حق انتظار دارند که حکومت، به خصوص بخش انتصابی آن به نظر و خواست آنها احترام بگذارد و راه را برای تحقق مطالباتشان باز کند؛ اما متاسفانه این کار صورت نمی‌گیرد. در نتیجه نارضایتی مردم به ۷۵ درصد رسیده که امر بسیار خطرناکی است. خوشبختانه ۶۸ درصد مردم باوجود نارضایتی گسترده هنوز خواهان اصلاح وضع موجودند و طرفدار براندازی و سرنگونی نظام نیستند، چراکه فکر می‌کنند در آن صورت آینده تیره و تار و بدتری خواهند داشت.

?بامداد: بسیاری از تحلیل گران در روزهای نخست سکوت کردند و پس از گذشت چند روز از اعتراضات به تدریج تحلیل‌های خود را ارائه دادند. در این میان جهت گیری اصلاح‌طلبان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

✅اصلاح‌طلبان در مجموع در این تظاهرات شرکت نداشتند.علتش هم این بود که این تظاهرات مطالبه روشن، شعار واحد، سازماندهی و رهبری نداشت. ما نگران این بودیم که با گسترش آن راه برای سرکوب بیشتر و امنیتی شدن کشور باز شود. از سوی دیگر سرکوب و امنیتی شدن شرایط بهانه به امثال ترامپ و نتانیاهو بدهد تا بتوانند در عرصه بین‌المللی فضا را علیه کشور امنیتی کنند. درعین حال ما به طور قاطع از حق اعتراض و اجتماعات اعتراضی خیابانی دفاع کرديم؛ چون آن را قانونی و حق مردم می‌دانیم. به علاوه بسیاری از مطالبات تظاهرات کنندگان درست بود و ما آنها را تأیید می‌کنیم.

ببینید در همه کشورهای دموکراتیک یکی از روشهای بيان مطالبات قشرهای مختلف مردم، تظاهرات خیابانی است. همین دفاع از اعتراض باعث شد که امروز دیگر احدی متعرض اصل این حق نشود و اجتماع خیابانی را اردوکشی خیابانی نخواند، بلکه آن را حق مردم بنامد. الان درصددیم راه کار اجرایی آن را تنظیم کنیم تا مردم بتوانند از حق خودشان استفاده کنند.

اگر ما این دوگانه را رعایت کنیم، بسیاری از مشکلات کشور حل شود. اول دفاع قاطع همه ما، مخالف و موافق با هر عقیده‌ و گرایشی از حقوق ملت. دوم و پس از تثبیت شدن این حق اجازه دهیم هر کس متناسب با آنچه مصلحت می‌داند اقدام کند. درست مثل بحث حجاب؛ عده ای به آن باور دارند و عده ای ندارند. اما حکومت موظف است که آزادی همه را تأمین کند و اجازه دهد که موسی به دین خود عمل کند و عیسی به دین خود.

?بامداد: به نظر شما آیا اصلاح‌طلبان می‌‌توانستند به‌عنوان واسطه میان مردم معترض و حاکمیت قرار گیرند و نقش میانجی را بازی کنند؟ اگر اینطور فکر می‌کنید چرا اصلاح طلبان خود را از میدان دور نگه داشتند؟

✅به نظر من اصلاحات یک نقش تاریخی ایفا کرده و می‌کند و اینکه اجازه ندهد تضاد بین قشرهای مختلف مردم به تعارضهای آشتی‌ناپذیر و ستیزه‌جویانه تبدیل شود. اگر امروز لیبی، سوریه، یمن و... درگیر جنگهای داخلی و خونين هستند، مهم ترین دلیلش به نظر من عدم وجود یک جریان قوی اصلاحاتی در آن کشورها بوده است. نبود جریان اصلاحاتی آن جوامع را به دو قطب مخالف و متضاد تقسیم کرد و هر کدام فکر می‌کردند که با سرنگونی یا سرکوب دیگری و با در دست گرفتن کامل قدرت می‌توانند از خود و منافع یا آرمانهای خود دفاع کنند.

در ایران جنبش و سپس جریان اصلاحات مانع شکل گرفتن این دو قطب سازش ناپذیر و ستیزه گر شده است و اکثریت مردم به‌رغم همه نارضایتی هایی که از حکومت دارند، باز هم دل به اصلاح امور با حفظ نظم و ثبات سیاسی بدهند. علت اینکه پس از اعتراضات مردمی دی ماه ۹۶ حملات بسیاری به‌ویژه در خارج متوجه اصلاحات شد، همین است. موافقان سرنگونی جمهوری اسلامی می‌گويند تا وقتی اصلاح‌طلبان هستند، انقلاب خشونت آمیز منتفی است و دخالت خارجی ناممکن است. به این ترتیب ما افتخار می‌کنیم که نقش بزرگی در جلوگیری از بروز خشونت در جامعه داريم. با این حال تلاش می‌کنیم که از حقوق ملت دفاع کنیم و اصلاحات را هرچه عمیق تر و بنیادی تر پیش ببریم. همچنین می‌کوشیم صریح‌تر از گذشته با رهبر و با نهادهای انتصابی سخن بگوئیم و به سمت انتخابات آزاد پیش برويم تا تمام قشرهای جامعه احساس کنند که در درون حکومت سخنگو و نماینده دارند، متناسب با پایگاه خویش، و درعین حال از حق اعتراض و تظاهرات خیابانی شهروندان هم دفاع می‌کنیم.

?بامداد: در این اعتراضات و با توجه به برخی شعارهای سلطنت طلبانه و براندازانه که داده می‌شد، آیا می‌توان گفت که بخشی از مردم ایران از اصلاحات عبور کرده اند؟

✅بله ما ریزش نیرو داشته ایم و بخشی از جامعه از اصلاح‌طلبان عبور کرده اند. حتی درصد کمی از خود اصلاحات هم عبور کرده اند ولی خوشبختانه هنوز بیشتر از دو سوم جامعه یعنی ۶۸ درصد مردم معتقد به اصلاح امورند و به براندازی باور ندارند و هزینه‌های آن را به‌مراتب بیشتر از مزایایش ارزیابی می‌کنند. بنابراین از این نظر نگران ریزش آرای مردم از اصلاح‌طلبان نیستم، زیرا مادام که مردم به اصلاحات باور داشته باشند و از خشونت و دخالت خارجی بپرهیزند، حداکثر این است که از اصلاح‌طلبان عبور می‌کنند و به جناح و نامزد دیگری رای می‌دهند اما از روند و راهبرد اصلاحات عبور نمی‌کنند و به خشونت دست نمی‌یازند.

البته اگر در این دو سالی که تا انتخابات باقی مانده اصلاح طلبان بجنبند و از فرصت به سود مردم استفاده کنند، فکر می‌کنم که هنوز هم بتوانند باوجود سایر جریانها، چه اصولگراها و چه جریان سومی که دارد شکل می‌گیرد، حرف اول و برتر را بزنند.

?بامداد: اگر بخواهیم نگاه آسیب شناسانه‌ای به عملکرد اصلاح‌طلبان طی این سالها داشته باشیم، آیا می‌توان برای آنان نیز نقشی در این حجم از نارضایتی متصور شد؟

✅بدون تردید ما نیز قصورها و حتی تقصیرهایی داشته ایم و باید به خطاهای خود جدی‌تر از همیشه بپردازیم. ما می‌توانستیم سریعتر و گسترده‌تر و عمیق‌تر به اصلاح امور بپردازیم که به دلایلی توفیق کافی نداشته ايم. اکنون باید پیام معترضان دی را جدی بگیریم. آنان انتظارات زیادی از اصلاح‌طلبان دارند. از طرف دیگر راه را باز کنیم برای اینکه جریان سوم جدا از اصولگراها و اصلاح‌طلبان بتواند در عرصه سیاست و قدرت فعال شود و با حزب و نشریات خود و با برنامه و حتی با نامزدها و نماینده های خود در حکومت حضور یابد تا همه شهروندان احساس کنند که در مدیریت کشور سهیم هستند و مشارکت دارند و کشور مال خودشان است.

?بامداد: در شرایط ناپایدار فعلیِ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران، جایگاه اصلاحات و اصلاح طلبان کجاست؟

✅در شرایط ناپایدار کنونی در منطقه و جهان اولین نقش اصلاحات حفظ ثبات و آرامش و جلوگیری از جنگ است و تحکیم و تثبیت صلح. هم در سطح ملی یعنی دور نگه داشتن سایه شوم جنگ از ایران و اینکه ما در جنگ جدیدی مثلا در یمن وارد نشویم و هم در سطح منطقه به سمت این برویم که زخمهای گذشته را التیام بخشیم و اجازه ندهیم که شکافهایی که در منطقه به وجود آمده است، عمیق‌تر و خونین‌تر شود.

دوم مسئله تحریم است. نباید اجازه دهیم که اجماع جهانی دوباره علیه ایران شکل بگیرد. این بار نه به بهانه هسته ای بلکه به بهانه تسلیحات موشکی، حقوق بشر و دخالت در منطقه.

در داخل هم ضمن دفاع از حقوق شهروندی همه ایرانیان به نقد سیاست های غلط جمهوری اسلامی بپردازیم. حق اعتراض را تثبیت کنیم و اجازه دهیم که حجاب در ایران مانند بقیه کشورها آزاد شود و هر کس خودش برای خود و برای پوشش خود تصمیم بگیرد. همچنین سیاستهای نادرستی را مثل آنچه در ورزش در جریان است اصلاح کنیم. به لحاظ اقتصادی نیز هیچ چاره نداریم جز اینکه به مطالبات به حق مردم جواب فوری و جدی دهیم. پس باید جلوی هزینه سنگینی را که ایران در منطقه می‌کند بگیریم و آن سرمایه‌ها را به سمت آبادانی ایران جهت بدهیم و اجازه دهیم با محیط امنی که در داخل و پیرامون ایران ایجاد می‌شود به سمت جذب سرمایه گذاری خارجی پیش رويم. از نظر سیاسی هم تلاش کنیم که انتخابات آزاد به شعار محوری همه جریان ها تبدیل شود و همه متوجه شوند که نظارت استصوابی جز زیان برای کشور و برای ملت دستاوردی نداشته است و ندارد و ما با انتخابات آزاد، می‌توانیم فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان رقم بزنیم.

?بامداد: به نظر می‌رسد پس از انتخابات ریاست جمهوری و به خصوص پس از اعتراضات دی ماه، پایگاه اجتماعی اصلاحات در جهت تغییرات کلان تا حدی متزلزل شده است. چگونه میتوان این پایگاه اجتماعی را مجددا ایجاد کرد؟

✅مهم‌ترین راهکار برای زنده ماندن اصلاحات به نظر من آن است که جامعه را همچنان زنده و حساس و مطالبه‌گر و بحث‌‌کننده نگه داریم به این معنا که مسائل مهم کشور در معرض گفتگوی همگانی قرار گیرد. هیچ چیزی به اندازه گفتگوی آزاد نمی‌تواند هم به رشد آگاهی مردم کمک کند و هم به تصحیح سیاستهای غلط حکومت بپردازد.

?بامداد: چطور می‌توان کماکان به "اصلاحات" امید داشت و مردم را نیز امیدوار نگاه داشت؟

✅طبق آخرین نظر سنجی ایسپا بعد از دی ماه سال گذشته ۳۱/۱ درصد ایرانیان طرفدار براندازی اند و ۶۸ درصد مردم همچنان معتقدند که نظام بماند ولی بکوشد که از درون خود را اصلاح کند. علت اساسی این گرایش باوجود همه نارضایتی‌ها این است که مردم به شدت نگرانند که به سرنوشت کشورهای منطقه دچار نشوند و پای خشونت و خارجی‌ها باز نشود و ایران گرفتار آشوب و هرج و مرج نگردد. از جنبه ایجابی هم وقتی بحث و گفتگو دربگیرد، که به همین علت من به نامه‌نگاري با آقای مخملباف و احتمالا در آینده با اشخاص دیگری پرداخته ام، استدلال‌ها بیان می‌شود و جامعه می‌تواند اصلاحات و رقیبش - که از نظر من یکی بیش نیست و آن هم خشونت است که حتما با دخالت خارجی هم همراه خواهد شد- یکی را انتخاب کند. در این صورت جامعه ما برای اولین بار و به صورت نهادمند خواهد توانست امنیت را با آزادی پیوند دهد و یکی را به نفع دیگری قربانی نکند.

با تشکر از وقتی که در اختیار بامداد قرار دادید.

 

متن کامل این مصا حبه را درلینک زیر بخوانید:

http://telegra.ph/مصاحبه-04-09

شنبه, 18 فروردين 1397 ساعت 05:58

حداد عادل و سعید عسگر؟

حداد عادل و سعید عسگر؟

#سید_مصطفی_تاجزاده

:رئیس دفتر آقای حدادعادل با انتشار چند مقاله و توییت در نقد سخنان و نوشته‌های من، تهدیدهایی را متوجه اینجانب کرده است که ضمن بازنشر و توضیح مختصری درباره آنها به طرح پرسشی خواهم پرداخت.

:ابتدا سلسله توییت‌های چهارگانه وی را با هشتگ "تاجزاده سرطان اصلاحات" ملاحظه کنید:

«۱. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توییت‌زن عددی نیست اما نهادهای مسئول تا کی در برابرش سکوت خواهند کرد؟
تاجزاده سرطان اصلاحات

۲. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توئیت‌زن عددی نیست اما جریان اصلاحات در مقابل خطر نابودی هویت خود او را طرد نخواهد کرد؟
تاجزاده سرطان اصلاحات

۳. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توئیت‌زن عددی نیست اما جوانان غیرتمند چگونه حاضرند او امنیت ملی را بازیچه خود کند؟
تاجزاده سرطان اصلاحات

۴. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توئیت زن عددی نیست اما روحانی که شعار اعتدال داده، مقابل یک افراط گرا چه موضعی دارد؟
تاجزاده سرطان اصلاحات»

:وی همچنین در توییت مستقلی می‌نویسد:

«بی محلی دستگاههای امنیتی به حرفای تاجزاده و خورده پاهای برانداز آخرش به خودکشی و اعتصاب غذا میرسه. من که میگم بره کنار بقایی با هم اعتصاب کنن.»

:بر اساس توییت‌های رئیس دفتر آقای حدادعادل که ظاهرش نشان می‌دهد از فرط نگرانی برای سلامت اصلاحات خواب و خوراک ندارد، اصلاح‌طلبان برای جلوگیری از بی‌هویت شدن خود باید مرا طرد کنند تا امکان گفت و گو با سیستم را از دست ندهند. یعنی اگر می‌خواهند رهبر ( اسم مستعار سیستم) به آنها وقت ملاقات بدهد، از تاجزاده برائت جویند. رئیس جمهور نیز چنانچه قصد اثبات معتدل بودن خود را برای آن طیف دارد، باید علیه من موضع بگیرد.

:مساله البته با برائت جستن اصلاح‌طلبان و اعتدالیون تمام نمی‌شود، بلکه او وظیفه سازمان اطلاعات سپاه و قوه قضاییه می‌خواند که تاجزاده را بازداشت کنند.

:مهمتر آنکه آقای رئیس دفتر، تکفیر دوستان و مجازات زندان را برایم کافی نمی‌داند و جوانان غیرتمند( منظور امثال سعید عسگر) را تشویق می‌کند که نگذارند امنیت ملی را بازیچه خود کنم، یعنی به نقد خطاهای ارکان حکومت توسط من پایان دهند. طبق توصیه او چه خوب می‌شد چنانچه به‌نحوی آبرومند تاجزاده خودکشی می‌شد تا صورت مساله پاک می‌شد!؟

:من البته به این تهدیدها عادت دارم و آنها را به پشیزی نمی‌گیرم و همچنان بیاری خداوند و حمایت مردم به فعالیت های روشنگر خود ادامه خواهم داد، اما از آقای حدادعادل می‌پرسم که آیا توییت‌ها و توصیه‌های رئیس دفتر خود را تایید می‌کند، آنهم درحالی و در سالی که رهبر اعلام کرد کسی برای بیان نظریاتش در جمهوری اسلامی زندان نمی‌رود؟
با توجه به نسبت حدادعادل با شخص رهبر، منتظر اعلان نظر وی می‌نشینم.

http://up.upinja.com/btd86.jpeg?show

پنج شنبه, 16 فروردين 1397 ساعت 09:07

نامه به رهبر؟


سید_مصطفی_تاجزاده

:۱. نامه انتقادی ۳۰۰ نفر از حامیان آقای احمدی‌نژاد به رهبر گامی مثبت در جهت شفاف‌شدن صحنه سیاسی و تقدس‌زدایی از قدرت بشمار می‌رود. هرچند روح و لحن نامه بیانگر ناامیدی تهیه‌کنندگان آن است، باوجود این باید از نامه استقبال کرد و به مباحث آن دامن زد تا کم کم درباره راه‌های برون رفت از مشکلات به اجماع برسیم.

:۲. انتقادهای نویسندگان نامه به نهادهای انتصابی، منهای مواردی که به نظر می‌رسد عمدا از قلم انداخته‌اند، همان انتقادهای همیشگی اصلاح‌طلبان است. با کمال تاسف قوه قضاییه، شورای نگهبان، صدا و سیما، سپاه و بسیج و دیگر نهادهای منصوب رهبر در طول سه دهه گذشته نقش ملی و بیطرفانه خود را رها کرده و مدافع و گاه حتی سخنگوی جناح اصولگرا شده‌اند و در هر دو زمینه ایجابی و سلبی کارکرد نادرستی داشته‌اند؛ هم در دادن امتیازات ویژه به اصولگراها و مصونیت بخشیدن به آنها و هم در محروم‌کردن منتقدان اعم از نیروهای اصلاح‌طلب یا مستقل از حقوق مسلم خود. نظارت استصوابی نیز نهادهای انتخابی را ناکارآمد کرد.

:این همان روندی است که در دو دولت احمدی‌نژاد نیز جاری و از حمایت شخص وی بهره‌مند بود و خود او نیز از این رانت‌ها به نحو بی‌سابقه‌ای بهره می‌برد، البته تا زمانی که به‌علت قهر ۱۱ روزه در صف غیرخودی‌ها قرار گرفت و از همان تاریخ آزادی‌خواه شد.

:۳. نویسندگان از بسیاری از اقدامات فاجعه‌بار مسبب بحران‌های کنونی نام نمی‌برند. برای مثال از توقیف فله‌ای مطبوعات (از عوامل مهم ناکارآمدی نظام و سیستماتیک شدن فساد، و حذف شایستگان و بسته‌شدن حلقه مدیریت کشور) اسم نمی‌برند زیرا پای قاضی مرتضوی یار غار احمدی‌نژاد به میان می‌آید. نام نظارت استصوابی را نمی‌برند و به انحلال ان جی او ها و احزاب توسط وزیر کشور سپاهی احمدی‌نژاد نمی‌پردازند و هیچ اشاره‌ای به حصر و ممنوع التصویری غیرقانونی رهبران اصلاحات نمی‌کنند. کلمه‌ای نیز درمورد بازداشت‌های گسترده فعالان مدنی و وضعیت نابسامان زندانیان سیاسی که بعضا در اعتصاب غذا به‌سر می‌برند، نمی‌گویند. مشکل ایران از دید آنان بازداشت چند احمدی‌نژادی است و ردصلاحیت خود او در انتخابات. به‌همین دلیل کمترین اشاره‌ای به ردصلاحیت رفسنجانی و حسن خمینی و ... نیز نمی‌کنند.

:۴. نویسندگان برای مظلوم‌نمایی و اثبات اینکه دست اصلاح‌طلبان در درست اقتدارگراهاست، از اصطلاح "هیات حاکمه" استفاده و بر توافق دو جناح ثروت و قدرت تاکید می‌کنند، بدون آنکه بروی خود بیاورند سالها حبس و حصر و ممنوع التصویری، آیا برای اتهام سازشکاری رهبران سبز جا باقی می‌گذارد؛ آنهم درحالی که خود احمدی‌نژاد هم اکنون از رهبر حکم دارد و در کنار کسانی در جلسات مجمع تشخیص می‌نشیند که در سخنرانی‌های خود دزد یا حامی دزد می‌خواندشان؟ آنها درحالی ما را همدست با انسدادگراها معرفی می‌کنند که خود در همین نامه اذعان دارند که شورای نگهبان در انتخابات مجلس «بسیاری از شخصیت های دغدغه‌مند و دلسو ز و کاردان و مردمی» را ردصلاحیت می‌کند که بخش اعظم آنان اصلاح‌طلبان پاکدست و صریح‌اللهجه اند.

:۵. ناامیدکننده‌ترین قسمت نامه موضع ضد برجامی نویسندگان آن است که با نفی و تحقیر توافق هسته‌ای هنوز از دیپلماسی دشمن‌تراش و تحریم‌آفرین احمدی‌نژاد دفاع می‌کنند که تمام قدرت‌های بزرگ جهان را علیه ایران به اجماع و اتحاد رساند و با تحمیل تحریم‌های کمرشکن بین‌المللی، کاسبان جنگ و تحریم را فعال کرد و اقتصاد کشور در اختیار امثال بابک زنجانی قرار داد.

:۶. راه حل نامه صددرصد شخصی و قدرت‌پرستانه است؛ همه مشکلات کشور حل می‌شود، تنها اگر احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شود. به‌همین دلیل نه از ضرورت گفتگوی ملی سخن می‌گوید و نه از لزوم رفع حصر و ممنوع التصویری. نه بر آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی تاکید می‌کند و نه بر لزوم اعلان عفو عمومی و بازگشت ایرانیان مقیم خارج به میهن پا می‌فشارد تا ایران و ایرانی از سرمایه، دانش، تجربه، مدیریت و مهارت آنان بهره برند. نه شعار سپاهی‌زدایی اقتصاد می‌دهد تا بخش خصوصی جان بگیرد و نه بر ضرورت بهبود روابط منطقه‌ای ایران اصرار می‌ورزد تا اقتصاد کشور رونق یابد. نه از آزادی مطبوعات و فضای مجازی و حق تشکیل احزاب برای همه ایرانیان دفاع می‌کند و نه کلامی در حمایت از آزادی تشکل‌های دانشجویی می‌گوید. اصلاحات ساختاری از دید امضاکنندگان نامه یعنی تقدیم کشور به محمود احمدی‌نژاد.

مصاحبه با سید مصطفی تاج‌زاده؛ پیرامون اصلاح‌طلبی، اعتراض و جامعه‌ی مدنی

جناب آقای تاج زاده؛

- پیرو وقایع و التهابات چندماه اخیر در کشور و همینطور تحلیل‌ها و راه‌حل‌ها و اختلاف نظرات بسیار زیادی که در میان اصلاح‌طلبان وجود دارد و به جایی رسیده‌ایم که برخی دیگران را در زمره اصلاح طلبی ندانسته و بالعکس، اولین سوال این است که به نظر شما آیا رفورم و اصلاح، امروزه پاسخگوی وضعیت ما هست یا خیر، اگر بله، چه شکلی از آن، آیا صندوق رای همچنان میتواند پاسخگوی مطالبات اقشار مختلف جامعه، (زنان، کارگران، منتقدان سیاسی، روشنفکران و...) باشد، و اگر می‌تواند با چه شرایطی.

✅ این سوال که آیا یک نظام سیاسی اصلاح‌پذیر هست یا نه، که البته پرسشی است دائمی و روز به روز نوشونده، در حقیقت به این سوال بر می گردد که آیا ساختارها قدرتمندترند یا اراده‌ی ملت؟ به بیان دیگر، این که اصلاحات را مقابل انقلاب می‌گذارند متضمن این پیش‌فرض است که اگر مردم از اصلاحات ناامید شوند، می‌توانند با انقلاب نظامی را که نمی‌پسندند برکنار کنند و سیستم موردنظر خود را مستقر نمایند.

بسیار خب، سوالی که باید جواب دهیم این است که ملتی که می تواند یک نظام را سرنگون کند و سیستم مطلوب خود را جایگزین آن نماید، چطور نمی‌تواند اراده‌ی خود را در همین ساختار بر حاکمان تحمیل کند؟ این دقیقا همان سوالی است که من از کسانی که پیشنهاد برگزاری رفراندوم می‌دهند کرده‌ام و هنوز هیچ یک جواب قانع‌کننده‌ای نداده‌اند. اگر ملتی بتواند رفراندومِ تغییرِ نظام را به حکومت تحمیل کند، چگونه نمی‌تواند انتخابات آزاد را بر آنان تحمیل نماید؟

به نظر من، نظام اصلاح‌پذیر است زیرا از نظر اکثریت ایرانیان سرنگونی آن به یک ضرورت تبدیل نشده است و کاملا بسته و استبدادی اداره نمی شود. در چنین شرایطی اگر اکثریت مردم با هوشیاری و انسجام و اراده در صحنه بمانند و پیگیر تحقق مطالبات خود باشند، حتما اصلاح خواهد شد. و اصلاح‌پذیر نیست اگر مردم کنج خانه بنشینند و امید به آن ببندند که حکومت خود عاقل شود یا دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

اما این که آیا صندوق رای می‌تواند پاسخگوی مطالبات قشرهای مختلف باشد؟ پاسخ من نه تنها مثبت است، بلکه معتقدم تنها و تنها صندوق رای می‌تواند تکثرِ ملی را در درون خود بازتاب دهد و هیچ نهاد و هیچ روش دموکراتیک دیگری نمی‌تواند در آن واحد این تکثر را در درون خود تبلور بخشد. ببینید! فرض کنیم که ما بخواهیم مطالبات خود را از طریق خیابان تحقق بخشیم. چگونه این تکثر را می‌توانیم به منصه‌ی ظهور برسانیم؟ آن هم در جامعه ای که تفاوت افکار و اندیشه ها بسیار جدی و گاه در نقطه‌ی صد و هشتاد درجه‌ای با یکدیگر قرار دارند؟ یا به درگیری کشیده می شویم یا باید صبح موافقان تظاهرات کنند و شب مخالفان.

حتی رفراندوم نظام هم این مشکل را دارد. فرض کنیم از دو سه نظام پیشنهادی یکی بیشترین رای را می‌آورد. این رای آوردن به قیمت سرکوب دو گرایش دیگری است که اگرچه تک تک به اندازه او پایگاه مردمی ندارند، اما پیروان قابل توجهی دارند و شاید روی هم رفته از مدلی که بیشترین رای را آورده است، آرای بیشتری داشته باشد. تاکنون بشر هیچ راهی برای حل این مشکل پیدا نکرده است جز تمکین رقبا به اراده‌ی طرفداران مدل اول. اما صندوق رای اگر انتخابات آزاد برگزار شود، هر اقلیتی را درون خود بازتاب می‌ دهد و هر شهروندی صدای خود را در آن می یابد و می تواند در عرصه حکومت پیگیر مطالبات خود باشد. بنابراین جواب من به این سوال که آیا صندوق رای می‌تواند پاسخگوی مطالبات قشرهای مختلف باشد، این است که جز صندوق رای کدام نهاد توان انعکاس هم زمان تمام مطالبات ملت را دارد؟

- سوال دوم دو بخش دارد؛

بخش اول:

حالا که قریب ۱۲ سال از پایان دولت اصلاحات می‌گذرد، به نظر شما به عنوان معاون سیاسی وزارت کشور در آن زمان، آیا این دولت اشتباهات و یا عقب‌نشینی‌هایی در تصمیم‌گیری‌ها داشت که موجب تولد پدیده‌ی احمدی‌نژادیسم شد؟ پدیده‌ای که همچنان ترکش‌های آن را دولت فعلی و مردم متحمل می‌شوند؟ اگر جوابتان مثبت است، فکر می‌کنید دولت دوازدهم می‌بایست چه راهکاری را در پیش بگیرد تا در سال ۱۴۰۰ شاهد تکرار این پدیده نباشیم؟

بخش دوم:

به نظر شما مردم و دانشجویان و روشنفکران جامعه، به عنوان سکان هدایتگر، باید چگونه در این سه سال باقی مانده عمل کنند تا باز هم چنین واقعه تلخی اتفاق نیافتد؟

✅ در این که اصلاح‌طلبان در دو دولت آقای خاتمی اشتباهات، خطاها، قصورها و حتی تقصیرهایی داشته‌اند، من تردید ندارم. برای نمونه ما می‌توانستیم و می‌بایست در انتخابات مجلس هفتم نام همه داوطلبانی را که برخلاف قانون رد صلاحیت شده بودن، در فهرست نامزدها قرار می‌دادیم و از مردم برای آنان رای می‌گرفتیم. همان کاری که من در انتخابات شورای اول کردم و همه ارکان حکومت هم آن را به رسمیت شناختند. زیرا دارای پشتوانه قوی قانونی، اخلاقی و سیاسی بود. این خطای ما بود و نباید انتخابات مجلس هفتم را به آن شکل برگزار می‌کردیم.

همچنین درباره‌ی حکم حکومتی در خصوص کنار گذاشتن طرح اصلاحی مطبوعات بسیار ضعیف عمل کردیم. همان روز یا باید نمایندگان مجلس را ترک می‌کردند یا می‌ایستادند و می‌گفتند که مجلس مستقل است و تصمیم دارد آنچه را که مصلحت می‌داند قانونی کند. رهبری هم اختیارات خاص خود را دارد و از آن طریق می‌تواند نظرات خود را اعمال کند.

به هر حال ما اشتباهاتی از این قبیل داشته‌ایم که باید برای جامعه توضیح دهیم نه برای خودشیرینی یا ژست روشنفکرانه گرفتن؛ بلکه برای آن که نسل آینده خطاهای ما را تکرار نکند و انباشت تجربیات به پیشرفت دموکراسی در ایران یاری رساند.

در مورد خاص سال ۸۴ حقیقت آن است که ما یک اشتباه تاکتیکی خطرناک مرتکب شدیم و احمدی‌نژاد محصول آن اشتباه بود، نه محصول ناامیدی مردم از اصلاحات. اگر در همان انتخابات اصلاحات یک پارچه عمل می‌کرد، به راحتی هر رقیبی را از سر راه برمیداشت، حتی اگر نامزد پیشنهادی آن آرای بیست و دو میلیونی آقای خاتمی را کسب نمی کرد. یا اگر مهندس موسوی به جای ۸۸ در سال ۸۴ نامزد شده بود، تصور من آن است که با آرای ۲۰ میلیونی رییس جمهور می شد و هشت سال دیگر اصلاحات ادامه پیدا می کرد.

به همین دلیل ما بعد از آن انتخابات متحد عمل کرده و نتیجه آن را هم ملت دیده ایم. هر کجا اصلاح طلبان یکصدا بوده اند تقریبا می‌توانم بگویم که پیروز میدان بوده‌اند. در مورد انتخابات آینده هم امیدوارم بار دیگر به سراغ تشتت و وزن‌کشی نرویم و متحدا کار را دنبال کنیم.

البته یک نکته را نباید از نظر دور داشت و این که فشار اقتصادی بر قشرهای محروم جامعه بسیار زیاد است و دولت و مجلس باید در این زمینه گام‌های بزرگی بردارند و با فساد نیز بیش از گذشته مبارزه کنند. همچنین نهادهای غیرپاسخگوی اقتصادی را پاسخگو و از اقتصاد کشور نظامی‌زدایی کنند تا بخش خصوصی جان بگیرد و تولید رونق یابد و اقتصاد میهن سر و سامان پیدا کند.

- سوال سوم و نهایی نیز، در خصوص اعتراضات مدنی، شیوه‌ی تعامل دولت (در معنای عام آن) با این اعتراضات و رابطه‌ی این تعامل با میزان امید و یاس در سطوح جامعه است. به نظر شما، نوع نگاه مسئولین کلان کشور از ابتدای انقلاب تاکنون به مفهوم فعالیت و جامعه‌ی مدنی چگونه بوده و به طور کلی مختصات این فعالیت و البته شیوه‌ی برخورد با آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

✅در نگاه به جامعه مدنی و نهادهای مدنی، دو نگرش متفاوت در دولت‌مردان ما از ابتدای انقلاب تاکنون وجود داشته است؛ نگاهی که نهادهای مدنی و هرگونه تشکل‌یابی مردم به هر شکل و نام و عنوان را در مجموع مزاحم دولت مرکزی می بیند و اینکه آنها در تحلیل نهایی اقتدار حکومت را به چالش می‌کشند. بنابراین تمام تلاش‌شان آن است که نهادهای مدنی را نادیده بگیرند و اگر بتوانند حذفشان کنند. این نگاه احزاب را برنمی‌تابد؛ ان‌جی‌اوها را ایادی بیگانه می‌خواند؛ سندیکاهای کارگری را برنمی‌تابد؛ مطبوعات آزاد را تحمل نمی‌کند و اگر بتواند فضای مجازی را می‌بندد. در این تفکر فقط یک قدرت به رسمیت شناخته می شود و ادامه تفکر رضاشاه است که به حکومت همین‌گونه نگاه می‌کرد و شعارش این بود که: «هر کشوری رژیم خاص خود را دارد. خصوصیت رژیم در ایران یک نفره بودن آن است.» روشن است که این تفکر هیچ ربط و نسبتی با جمهوریت ندارد و جمهوریت فقط در روز انتخابات و دو راهپیمایی ۲۲ بهمن و روز قدس خلاصه نمی‌شود.

دیدگاه دوم نیز به حکومت مقتدر معتقد است ولی اول برای اینکه قدرت مطلقه نشود و دوم کشور بتواند از استعداد و توان و ابتکار همه شهروندانش به‌نحو احسن و همه‌جانبه بهره ببرد، متشکل شدن آنان را مفید و حتی لازم می‌داند. دولت نیز بهتر و موثرتر می‌تواند به مصاف مشکلات برود. از این منظر تشکل یابی از حقوق مسلم شهروندی خوانده می‌شود. جمهوریت نیز الزامات و نیز مناسبات و نهادهای خاص خود را دارد و اعتراضات مدنی و مسالمت‌آمیز مردم جزوی از آنها است.

به بیان دیگر از مهم‌ترین تفاوت‌های دموکراسی با دیکتاتوری، چگونگی مواجهه این دو سیستم با حق اعتراض شهروندان است. در نظام‌های دموکراتیک ما شاهد اجتماعات اعتراضی خیابانی در زمینه‌های مختلف هستیم ولی مشابه آن را در رژیم‌های دیکتاتور نمی‌بینیم. اما نکته استراتژیک آن است که به همین دلیل که در نظام های دموکراتیک مردم هر زمان که اراده کنند می‌توانند تظاهرات کنند، سیستم و نیز نظم و ثبات استمرار می‌یابد اما در دیکتاتوری‌ها چون چنین حقی به رسمیت شناخته نمی‌شود ،مردم معمولا منفعل و ساکت می‌مانند تا زمانی که فشارها از حد بگذرد و یک مرتبه به خیابانها می‌ریزند. در آن زمان معمولا جز سرنگونی نظام خواسته‌ای ندارند و همان شعار مردم در بهار عربی را تکرار می کنند که: «الشعب یرید اسقاط النظام»؛ در صورتی که در کشورهای دموکراتیک شعب و مردم اراده نمی‌کنند که نظام خود را ساقط نمایند بلکه می‌کوشند جلوی انحرافات مقامات بایستند یا مانع اجرای تصمیم غلطی شوند.

در جمهوری اسلامی بسته به این که در هر دوره کدام نگرش دست بالا را در ارکان قدرت داشته، نحوه مواجهه حکومت با حقوق شهروندی و از جمله حق اعتراض خیابانی مردم متفاوت بوده است. هنوز هم این چالش ادامه دارد. یک طرف با جریانی مواجهیم که اصرار دارد هر اجتماع اعتراضی باید چنان سرکوب شود که جامعه احساس کند با مشت آهنین روبروست و هزینه شرکت در این اجتماعات بسیار بالاست. ایده‌آل‌ این گروه تبدیل ایران به کره شمالی اسلامی است.

در مقابل جریان دوم فکر می‌کند باید با هر نوع اعتراضی، البته به شرط مسالمت‌آمیز بودن، مدارا کند، حتی اگر مطالبات تظاهرات‌کنندگان را به حق نداند و واقعا هم تظاهرکنندگان اشتباه بکنند، اما حق مردم می‌داند همچنان که رای می‌دهند و هر کس را که مایلند بر می‌گزینند، در تظاهرات موافق یا مخالف حکومت شرکت کنند و مطالبات خود را فریاد کشند.

روشن است هر چه مردم هوشیارتر باشند و متشکل‌تر ، دست جریان طرفدار سیاست مشت آهنین و سرکوب به هر قیمت، بسته‌تر می‌شود و راه بر احقاق حقوق شهروندی هموارتر می‌گردد.

 

 
سه شنبه, 07 فروردين 1397 ساعت 17:21

گفتگو با سید مصطفی تاجزاده

✍?گفتگو با سید مصطفی تاجزاده

سید مصطفی تاج زاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دوران فعالیت حرفه ای خود مناصب مختلفی همچون مدیریت کل مطبوعات و نشریات و بعد معاون امور بین الملل خاتمی در زمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون سیاسی و سپس سرپرست وزارت کشور در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی را به‌عهده داشت و حتی پس از شکایت آیت‌الله جنتی و عزل از کلیه مناصب دولتی، مشاور سید محمد خاتمی در دولت دوم اصلاحات شد.

تاج‌زاده یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شد و در تمام مدت اسارت ۷ ساله انفرادی را تحمل کرد. وی در همان دوران زندان نامه هایی خطاب به مردم نوشت و اعلام کرد که برخی همراهی هایش با انقلابیون در دهه شصت خطا بوده است.

همسر وی «فخر السادات محتشمی پور» که نقش مهمی در اطلاع رسانی در خصوص وضعیت زندان سیاسی و خانواده های آن ها بر عهده داشت، در همان سال ها به اتهام اطلاع رسانی و پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی دستگیر شد.

تاج زاده در تمام دوران زندگی حرفه ای و سیاسی اش همواره بر مسیر اصلاح طلبی پایمردی کرد و شرایط، هرگز او را از مسیر و رسالتش خارج نساخت. وی در بامداد روز ۱۵ خرداد ۹۵ پس از اتمام دوران محکومیتش پس از هفت سال از زندان آزاد شد.

آنچه می خوانید گفتگوی اختصاصی غرب با سید مصطفی تاج زاده است. وی در حال حاضر همچنان به فعالیت سیاسی و مدنی خود ادامه می دهد.

?با توجه به اینکه هفته نامه ی ما در کرمانشاه منتشر می شود به نظر می رسد برای سوال اول اینگونه آغاز کنیم؛ آیا تا به حال به کرمانشاه سفر کرده اید و در کرمانشاه دوستانی دارید؟ چه خاطراتی از این شهر می توانند برای ما بگویید؟

✅- بله چندین بار به کرمانشاه سفر کرده ام و نه تنها هیچ خاطره ی بدی از آن جا ندارم بلکه خاطرات خوبی هم دارم؛ به ویژه آنکه چند تن از دوستان من قبل از انقلاب کرمانشاهی بودند و دوستیِ چهل و چند ساله ی ما همیشه در ذهن من بازتاب مثبتی داشته است. اولین خاطره بد من در کرمانشاه این بود که هر سفری که می آمدم صحبت از بیکاری بالای جوانان این شهر پهلوان پرور و آن استان جنگ زده است و خاطره ی مثبت هم مثل بسیاری از شهرهای دیگرِ ایران، مهمان نوازی و مواجهه ی گرمِ مردم با من بوده است.

هفته ی پیش هم همسر گرامی من به همراه گروهی از خانم های کارآفرین به کرمانشاه رفته بودند، کارگاه های آموزشی برگزار کردند و از وضعیت زلزله زدگان گزارشی تهیه و عرضه کردند. انشالله که مشکلات مردم در زلزله ی اخیر هم هرچه سریع تر برطرف شود.

?شما چند بار و چند سال در حبس بوده اید؟

✅من یک بار حبس بوده ام و به مدت هفت سال که البته در مجموع انفرادی بودم. امکاناتِ رفاهی بند خوب بود اما تنها مرا نگه داشتند.

?در حال حاضر اجازه فعالیت رسمی سیاسی دارید؟

✅اگر منظور شما از فعالیت رسمی، فعالیت دولتی و اداری است که خیر. بازنشسته هستم اما اگر منظور فعالیت سیاسی واجتماعی و مدنی است که آزادم و به فعالیت مشغول. کاری هم به حکم دادگاه ندارم.

?دوران حبس بر شما چگونه گذشت؟

✅در دوران حبس غیر از دو ماه اول که خیلی سخت گذشت و دو ماه دوم که سخت بود، بعد از اینکه از انفرادی خارج شدم، با دوستان دو سه نفره چند ماهی با یکدیگر بودیم و دوباره تنها شدم؛ هرچند که در بند بودم نه در سلول اما به کتاب، روزنامه، رادیو و تلویزیون دسترسی داشتم بنابراین بر من خیلی سخت نگذشت بلکه یک فرصت استثنایی هم برای مطالعه و تأمل در مسائل مختلف و درس آموزی از زندگی بود.

?در غیاب شما زندگی خانوادگیتان چگونه بود؟آیا کسانی در این دوران از شما حمایت کردند؟

✅بر خانواده ام خیلی سخت گذشت، هم بر همسر و دو دختر عزیزم و هم بر پدر و مادرم. آن ها سختی بسیاری تحمل کردند. آنچه تحمل همه ی این ها را راحت می کرد، محبت بی دریغ مردم بود. دوست و آشنا و حتی غریبه و خوشبختم که بگویم کسانی بیشتر محبت کردند که در شرایط عادی کمتر دور و بر ما بودند و به بهترین نحو رسالت و عواطف انسانی و لطفشان را بروز دادند.

?از رابطه ی خود با سرکار خانم محتشمی پور برایمان بگویید، اینطور به نظر می رسد بیش از رابطه همسری این رابطه ی رفاقت است که به چشم می آید.

✅بله، من و خانم محتشمی با هم رفیق هستیم و حتی بیشتر از یک رفیق. همین جا باید مراتب سپاسگزاری خودم را از فداکاری و تلاش های زیاد ایشان به خصوص در هفت سال اسارتم و سرپا نگه داشتن کانون خانواده ابراز و اعتراف کنم که در مقابل این همه محبت، ایثار و از خود گذشتگی من به هیچ وجه نتوانستم کاری در خور شأن ایشان انجام دهم. امیدوارم ناسپاسی نکرده باشم و بعد از این هم نکنم. به هر حال من همسرم را خیلی دوست دارم همچنانکه دو فرزندم را.

?فرزندان شما آیا به خط شما در حرکت بوده اند؟ چقدر با دنیای شما قرابت دارند؟

✅هر دو دخترم از منظرجهت گیری های سیاسی کم و بیش به هم نزدیک هستیم اما از جهت رفتاری خیر. من یک شخص حرفه ایسیاست ورز هستم و آن ها هیچ کدام علاقه ندارند وارد احزاب و فعالیت های حرفه ای سیاسی بشوند؛ البته هر دو مثل من به دموکراسی باور دارند و اینکه ما باید در جامعه ای آزاد، آباد و امن زندگی کنیم که سلایق مختلف همدیگر را تحمل کنند.

?ایام محاکمه چطور گذشت؟ بسیاری بر این اعتقاد بودند که شما در حضور دادگاه اعترافاتی داشته باشید که در نهایت بتوان همچنان از وجود افرادی مانند شما بهره برد و این بهتر از این است که خدایی ناکرده حذف گردید.آیا شما این روش را پیش گرفتید و اعترافی خلاف واقع کردید؟

✅نه! من اساساً در دادگاه از خودم دفاع نکردم در اعتراض به اینکه چرا به شکایت های قبلی من از آقای جنتی رسیدگی نشده بود. هرقدر قاضی به من اصرار کرد که از خود دفاع کنم نکردم و به درخواست او پاسخ مثبت ندادم. حکمی هم که برایم صادر شد بدون انجام دفاعیه از طرف من داده شد. بله کسانی بودند که می گفتند دفاع کن و حتی به آنچه آن ها می خواهند اعتراف کن. وجود تو بیرون از زندان مؤثرتر است تا درون زندان؛ ولی من این استدلال را برای خود قبول نداشتم و دفاع نکردم و مجازات را که شش سال زندان بود پذیرفتم. یک سال هم به آن علت که از درون زندان مطالب می فرستادم، دادگاه جدید تشکیل دادند که در آن اصلا شرکت نکردم؛ یعنی نه تنها دفاع نکردم که در دادگاه حاضر نشدم و به جای آن یک سال حبس بیشتر را پذیرفتم. در مجموع هفت سال را تحمل کردم و فکر می کنم کار درستی انجام دادم.

?پیش از نامه ی سرگشاده آقای کروبی به رهبری، کمی گشایش در روابط آقای موسوی و خانم رهنورد با بیرون ایجاد شد که شما نیز ابراز خشنودی کردید، آیا این چنین گشایش های تدریجی آنها را به شهروندان کنترل شده ای تبدیل نمی کند؟

✅من از هرگونه گشایشی درباره ی حصر استقبال می کنم و آن را به نفع کشور، شخص رهبر و ملت می دانم و امیدوارم روز به روز گشایش بیشتری صورت بگیرد. نگران کنترل شدن آقایان موسوی و کروبی نیستم. آن بزرگواران زیر بار تحمیلات غیر قانونی و غیر عادلانه نخواهد رفت.

?در این مدت بارها بر اجباری نبودن حجاب تاکید داشته اید. با آن که خود به آن اعتقاد دارید، چه چیز بیش از همه سیستم را بر ادامه این مسیر در مورد حجاب مصر ساخته است؟

✅به باور من اجباری کردن حجاب یکی از اشتباهات جمهوری اسلامی بوده است و باید هرچه سریع تر برطرف شود. علت هم این است که حجاب اجباری نه تنها به اصل حجاب ضرر زیادی زده و آن را زیر سؤال برده است و اگر نجنبیم به ضد ارزش تبدیل می شود بلکه اساساً کل دین و ارزش ها و هنجارهایش را دارد برای درصد قابل توجهی از جوانان این سرزمین به امری نامعقول و ضدارزشی تبدیل می کند؛ بنابراین باید هرچه سریعتر آزاد شود. من سال هاست به دنبال این قضیه هستم و خوشحالم که جامعه ی ما امروز دارد به طور جدی درباره ی آن می اندیشد و بسیاری از بزرگان، علما و دانشگاهیان دارند در مذمت این سیاست غلط سخن می گویند و جامعه را آگاه می کنند که حجاب باید آزاد باشد مثل ۹۹ درصد کشورهای جهان؛ حجاب در حدی که عرف جامعه می پذیرد لازم است.

?شما بیشتر از قبل در انتقاداتتان صریح الهجه شده اید و خط قرمزهای زیادی را رد می کنیدآیا حس می کنید فضا بازتر شده است؟

✅به نظر من هم فضا باز شده و ظرفیت حکومت برای شنیدن انتقادات بیشتر شده است؛ ولی حتی اگر این ها هم نبود من امروز صریح اللهجه تر از همیشه حرف می زدم زیرا شرایط جامعه ی ما بسیار حساس شده است و اگر به مردم و حکومت هشدار ندهیم ممکن است خدایی ناکرده در چاه ویل درگیری های داخلی و هرج و مرج بیفتیم.

?نگرانی ندارید که برخوردی مثل قبل رقم بخورد؟

✅بله احتمال دارد که با من برخورد قضایی کنند گرچه درصدش پایین است. ولی نگران نیستم چون اگر هم به زندان بروم باز هم سخن خواهم گفت و به جامعه و حکومت هشدار خواهم داد. به اعتقاد من باید این شرایط حساس را با گفت و گوی ملی، تفاهم، همفکری، همدلی و هم زبانی پشت سر بگذاریم.

?برای شخص خودتان چه آینده ای پیش بینی می کنید؟

✅من قصد شرکت در هیچ انتخابات و پذیرش هیچ پست دولتی را ندارم. روشن است که الان هیچ کس به من پیشنهاد نمی دهد اما اگر هم بدهد قاطعانه آن را رد می کنم. تعریفی که از خود دارم فعالیت در جامعه ی مدنی است. انتظارم از دوستان این است که دعا کنند عاقبتمان ختم به خیر شود.

سه شنبه, 07 فروردين 1397 ساعت 17:14

راست سنتی متوجه نقش "عصر ما" نبود

راست سنتی متوجه نقش "عصر ما" نبود

✍?حامد سیاسی‌ راد: در فضای بسته اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد و پیش از عصر اصلاحات، "عصر ما" در کنار "کیان" و "سلام" ظهور کردند و تبدیل به اصلی‏ ترین مجاری فعالیت جریان چپ خط امام شدند، به‏ نحوی که بسیاری از کسانی که امروز به عنوان ژنرال‏ های اصلاحات می‏ شناسیم در این سه نشریه فعال بودند. "عصر ما" ارگان رسمی "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" بود؛ سازمانی که آن سال‏ها از دل خاکستر خود پر گرفته بود و بنای ایجاد تغییرات و تاثیرگذاری بر جامعه را داشت و چه ابزاری بهتر از "عصر ما" که آن سال‏ها به خوبی وظیفه گفتمان‏ سازی و توزیع آرای نواندیشانه بخشی از جریان چپ سنتی را انجام داد.

مصطفی تاجزاده از سیاست‏گذاران "عصر ما" بود و مدتی نیز سردبیری این نشریه را برعهده داشت. کسی که جزو معدود ژنرال‏های اصلاح‏ طلب است که در عصر حاضر نیز به دنبال گفتمان‏ سازی است، از ظهور تا افول "عصر ما" می‏ گوید.

?گفتمان تولیدی عصرما تاثیر عمیقی در جامعه گذاشت؛ تاثیری که نتیجه آن را در شکل‏ گیری جنبش اصلاحات دیدیم. از شکل‏ گیری تشکیلاتی که از دل آن «عصر ما» بیرون آمد بگویید.

✅از ابتدا فضای غالب در سازمان، فضای انتشار روزنامه و هفته‌نامه نبود. سازمان ادامه‏ گروه‏های چریکی بود و گروه‏های چریکی اهل انتشار روزنامه نبودند. بیانیه می‏دادند. سازمان نیز تا قبل از انشقاق و انشعاب و بیرون آمدن نیروهای چپ از آن، اتفاقی که بعد از سه چهار سال موجب انحلال سازمان شد، چنین عمل می‏ کرد و فقط بیانیه می ‏داد.

همین رویکرد باعث شد که وقتی برای بار دوم سازمان در سال ۱۳۷۰ تشکیل شود، من عضو آن نشوم. اما دوستان این بار تصمیم گرفتند دوهفته‏ نامه عصرما را منتشر کنند. من هم آمدم زیرا از قبل گفته بودم که اگر بخواهید نشریه منتشر کنید، من هم هستم. معتقد بودم جای نشریه خالی است. اتفاق خوبی که افتاد این بود که دوستان برای کادر نشریه دیگر ضابطه عضویت در سازمان را نگذاشتند و برای اولین بار دست باز شد تا صاحب نظرهایی را که عضو سازمان نبودند، برای همکاری دعوت کنیم. برای همین وقتی عصر ما شروع به کار کرد، از آقایان حجاریان، مزروعی، خانیکی و ... و همچنین برخی دوستان جوان مانند آقای قوچانی دعوت کردیم با "عصر ما" همکاری کنند.

بعد از مدتی آقای آرمین سردبیر نشریه به سوریه رفت و عملا من سردبیر نشریه شدم. روش ما به گونه‏ ای بود که "عصر ما" نشریه خواندنی و موثری شد. چون دوهفته نامه بود و هشت صفحه هم بیشتر نبود، در نتیجه فرصت داشتیم و مجبور نبودیم نشریه را با هر مطلبی پر کنیم. سازوکار ما در "عصرما" این‏گونه بود که چهار جلسه دو-سه ساعته در فاصله انتشار شماره جدید داشتیم. در هر جلسه هرکس موضوع مهم مورد نظر خود را برای آن شماره پیشنهاد می کرد و پس از بحث و جمع‏بندی، اولویت‏ ها را مشخص می‏ کردیم و به سه‌ چهار موضوع می ‏رسیدیم. برای هر موضوع یک نفر به‏ عنوان نویسنده تعیین می ‏شد و دیگران نظر خود را بیان می ‏کردند. آن‏جا که اشتراک نظر داشتیم پیشنهادها توسط نویسنده تبدیل به یادداشت می ‏شد. اگر اختلاف نظر داشتیم آنقدر بحث می‏ کردیم تا به جمع‏بندی برسیم. به این ترتیب یک مقاله به ‏صورت جمعی نوشته می‏شد. به همین دلیل نام نویسنده را کار نمی‏ کردیم، چون کار جمعی بود. بعد از نگارش، دو، سه نفر مطلب را می‏ خواندند و نظر می‏ دادند و در آخر به دست من می‏ رسید که عملا شده بودم سردبیر "عصر ما". من هم مطلب را نهایی می‏کردم و می‏دادیم برای انتشار. این روند باعث می‏ شد هم موضوعات، موضوعات خوبی درآید و هم محورهای جذابی برای هر مقاله از دل بحث ها درمی‏ آمد و خرد جمعی بود که تعیین می کرد که ما در یک موضوع، از لحاظ تاریخی، سیاسی، فرهنگی و... باید به چه نکاتی اشاره کنیم. بعد از نوشته شدن هم مقاله بررسی می‏ شد که نکته‌ ی ناهماهنگ و ساختارشکنی در آن وجود نداشته باشد تا با مشکلات حقوقی مواجه نشویم.

یک خاطره جالب بگویم. ما نشریه را در دفتر روزنامه "سلام" می‏ بستیم . پس صفحه ‏‌بند ما حروف‏چین روزنامه "سلام"بود و صبح ها در "کیهان" کار می‏ کرد. آدم جاافتاده‏ای بود که از قبل از انقلاب کارمند «کیهان» بود. شب‏های سه‌شنبه، دو نفری آن‏جا می‏ رفتیم تا نشریه چهارشنبه منتشر شود. یک اتفاق خوشمزه هر بار تکرار می‏ شد. جوان ساده و خوبی که در سلام کار می کرد، هر دفعه می‏ آمد و چند دقیقه‏ به کار ما نگاه می‏کرد و می ‏گفت: «ببخشید! عصرما را چرا نمی‏ بندند؟» می‏ پرسیدیم: «چرا باید ببندند؟» می‏ گفت: «آخر اینجا "سلام" است و پشتش به آقای خوئینی‏ گرم است ولی بعضی مطالبی که بدست ما می‏رسد، می‏ گویند صلاح نیست در "سلام" کار بشود، ما در "عصر ما" می‏ بینیم! شما که پشتوانه‏ هم ندارید! به کی وصلید؟ چرا شما را نمی ‏بندند؟» من اطراف را نگاه می ‏کردم و می‏ گفتم: «ما از خودشانیم! تقسیم کار کرده ایم. بنا شده ما ژست رادیکال بگیریم.» چند لحظه مکث می ‏کرد و بعد می‌ گفت «نه شما از خودشان نیستید!» و می‏ رفت و ما هم می ‏خندیدیم. دو هفته بعد باز هم می‏ آمد.

ما خیلی صریح و البته محترمانه مطالب را در عصرما مطرح و البته سعی می‏ کردیم که گاف ندهیم و جنبه ‏های حقوقی را رعایت کنیم. تیراژ ما خیلی کم بود، چیزی در حدود شش تا ده هزار نسخه، اما از نظر تاثیر و برد "عصر ما" در بسیاری از زمینه ها حرف اول را می‏ زد، به خصوص در سال ۷۵. البته چند شماره‏ آخر که به مناسبت انتخابات و در دفاع از آقای خاتمی منتشر کردیم و در آن جواب انصار حزب‏ الله را دادیم، با تیراژ دویست هزار منتشر کردیم. از نظر تاثیرگذاری "عصرما" فوق‏العاده بود. به‏ خصوص زمانی که تقسیم‏ بندی معروف چهارگانه‏ را ارائه دادیم. اول آن [تقسیم‏ بندی] را جدی نگرفتند، ولی بعد از مدتی همه در همان چارچوب صحبت می‏ کردند. یادم هست دکتر ولایتی گفته بود ما این تقسیم‏ بندی را شوخی گرفتیم ولی حالا وقتی می‏ خواهیم حرف بزنیم مجبوریم آن را رعایت کنیم و می گوییم فلانی راست مدرن یا سنتی است.

?این تقسیم ‏بندی ‏ها چه بود؟

✅جناح های سیاسی را به چهار گروه راست سنتی، راست مدرن، چپ سنتی و چپ جدید تقسیم کردیم. وقتی فردی می‏خواست موضع فرد دیگری را معرفی کند، از یکی از این چهار دسته استفاده می‏ کرد. در واقع چهارچوب کارآمدی عرضه کردیم. در توصیف آرایش نیروهای سیاسی رقیب نداشت. البته انتقادی از طرف آقای علوی ‏تبار و برخی دوستان دیگر به ما وارد می‏ شد که به جای چپ جدید باید از راست فاشیست استفاده کنید. می‏ گفتند چپ جدید در دنیا اعتبار دارد و جریانی روشنفکری محسوب می‏ شود. اما ما اعتقاد داشتیم اینها به ‏لحاظ مبانی چپ هستند. دو محور اصلی که یکی مبارزه با آمریکا بود و دیگری عدالت اجتماعی، خصلت چپ بود و اینها به هر دو قائل بودند. ما چپ سنتی و خط امامی بودیم و درعین حال بر آزادی در کنار عدالت تاکید می کردیم و اینها چپ جدید، البته به معنای چپ فاشیستی بودند. به یک معنا حق با امثال آقای علوی‏ تبار بود چرا که در دنیا، چپ جدید نسبت به چپ سنتی اعتبار بیشتری داشت. چپ سنتی استالینیستی بود و مذموم و چپ جدید سوسیال دموکرات بود و احترام داشت. در ایران ولی برعکس بود. ما سوسیال دموکرات بودیم و آرمانهای اصلی ما عدالت و حقوق و آزادی بود که به‏خصوص بعد از فروپاشی شوروی تبدیل به گفتمانی جهانی شده بود. به جز این انتقاد، همه عملا تقسیم بندی ما را پذیرفتند.

اضافه کنم که کار ما توصیف بی طرفانه و دقیقی از هر چهار جریان بود و بنایمان این بود که وقتی هر کدام از این جریانها توصیف عصرما را بخوانند، نتوانند آن را رد کنند و بگویند غیرمنصفانه توصیف‏ شده اند. شنیدم آقای مهدی نصیری که آن وقت سردبیر "کیهان" بود، می‏ گفت ما اگر خودمان می‏ خواستیم خود را توصیف کنیم، همین‏طور توصیف می‏کردیم که "عصر ما" کرد. ما حتی بهتر از خودشان این کار را انجام دادیم چون این توصیفات ماحصل یک کار جمعی بود که از مواضع آشکار و حتی ناخودآگاه جناح ها استخراج کرده بودیم و این که اینها چه نگاهی به آمریکا، به اقتصاد، به سیاست، به فرهنگ، به تاریخ، به حکومت و به انسان دارند.

چهار جریانی که برشمردیم در عین تفاوت، چهار دایره متداخل تشکیل می دادند که بعدها ائتلاف‏های انتخاباتی ما علیه تک‌صدایی را ممکن کردند. ما در دوم خرداد برابر راست سنتی توانستیم هم با راست مدرن آقای هاشمی و جریان کارگزاران ائتلاف کنیم و هم با چپ جدید و امثال آقایان پورنجاتی و محمد شریعتمداری و جریان جمعیت دفاع از ارزش ها که در انتخابات نامزد داشتند. بعد از انتخابات نیز بخشی از نیروهای جمعیت دفاع از ارزش‏ها را جذب کردیم ولی عده ای از آنها رفتند سراغ جریانی که امروز به عنوان جبهه پایداری می‏ شناسیم.

?وقتی جریان راست سنتی اقبالی که به «عصر ما» شد را می‏دید چه واکنشی نشان ‏داد؟

✅آن‏ها تا دوم خرداد نفهمیدند چه اتفاقی دارد می‏ افتد. باهوش‏هایشان مانند آقای ولایتی قبل از دوم خرداد اعتراف کردند که ما نمی‏ توانیم خارج از چارچوب "عصرما" حرف بزنیم ولی از خود نمی‏ پرسیدند چرا؟ آنها فکر می‏ کردند مهم‏ترین کار ما تدوین آرایش نیروهای سیاسی است، ولی در حقیقت ما داشتیم در کنار "سلام" و "کیان" گفتمانی دموکراتیک را ترویج می‏کردیم و نتیجه ‏ا‏ش شد دوم خرداد. اینها نگاه کمّی داشتند. می‏ گفتند تیراژ "عصر ما" هفت هزار است. دو هفته‌نامه هم هست و در واقع می‏شود روزی پانصد نسخه. این در حالی است که ما صداو‏سیمایی داریم که مخاطب میلیونی دارد. طبق تحلیل‏ آنها نشریه‏ ای که اگر تیراژ کل آن را تقسیم بر تعداد شهر‏های ایران کنیم می‏ شود روزی یک نشریه برای هر شهر، و نتیجه می گرفتند که توان نبودند "عصرما" درحال راه انداختن یک جریان فکری و سیاسی نسبتا جدید است که بزودی راه خود را باز می کند.

?برای مثال آقای نصیری در "کیهان"جواب هر سه نشریه جریان چپ خط امام را می ‏داد. سایر نشریات جریان راست سنتی نیز چنین می ‏کردند. آنها چرا نتوانستند در برابر گفتمانی که تولید می‏ شد و مورد اقبال عمومی قرار گرفته بود، گفتمانی تولید کنند که در جامعه پایگاهی پیدا کند؟

✅به همان دلیل که جریان راست سنتی هنوز هم نمی‏تواند گفتمان تولید کند. این مشکل تاریخی این جریان است. اگر قرار است در این جامعه حرف نویی زده شود، آن را جریان چپ می زند و نه جریان راست. معمولا هر حرف نویی که در این چهل سال زده شده، حتی اگر غلط، از طرف ما بوده است. امروز هم جامعه از ما انتظار دارد حرف نو بشنود. کسی از بادامچیان انتظار ندارد! نهایت کار نشریات جریان راست سنتی افشاگری است. می‏گویند کی به کی وصل است و کی جاسوس است و نیمه پنهان او را افشا می‏ کنند و از این کارها. کسی اگر "کیهان" می‏خواند برای این است که ببیند چه کسی را قرار است بگیرند و حذف کنند. وگرنه کسی برای دستیابی به گفتمان جدید "کیهان" نمی‏خواند! به لحاظ تاریخی این از مزایای چپ اسلامی در ایران است. در سطح جهانی نیز جریان چپ این مزیت را داشته، هرچند در آن سطح جریان راست هم متفکران بزرگ خود را داشته است. اما در ایران عمدتا این جریان روشنفکری بوده که درست یا غلط، حرف‏های نو زده و موج ایجاد کرده، گفتمان ساخته است و دیگران آن را نقد و تعدیل و تکمیل کرده اند. این روند هنوز هم ادامه دارد و حرف و تحلیل را از جریان اصلاحات انتظار دارند. کسی از آقای رئیسی انتظار گفتمان‏ سازی ندارد. حداکثر توان او این است که مثلا بگوید ما یارانه می‏دهیم و کارانه. اینکه حرف جدید بزند منتفی است.

?گفتید جامعه هنوز هم از اصلاحات انتظار تولید گفتمان دارد. آن سال‏های "عصرما" و بعد سال‏های بهار مطبوعات سراسر تولید ایده و تحلیل و گفتمان از طرف جریان اصلاحات بود اما حالا و پس از سال ۹۲ اگرچه فضا بازتر است و تشکیلات اصلاحات بازسازی شده است، اما گفتمان‏ سازی نمی‏ بینیم. به‏نظر می ‏رسد ایجاد رسانه‏ های جدید نقش مطبوعات یا دانشگاه که اصلی‏ترین ابزار توزیع گفتمان جدید بودند را بسیار کمرنگ کرده است. شما یکی از فعال‏ترین اصلاح‏ طلبان در فضای مجازی هستید. کانال تلگرامی پرمخاطبی دارید و اکانت توئیتر شما از معدود اکانت‏های توئیتری اصلاح‏ طلبان است که جریان ‏ساز است. شما حتی در اینستاگرام هم حضور فعال دارید اما وقتی به فعالیت سایرین در فضای مجازی نگاه می‏ کنیم و آن را با گروه‏ های جدید فعال در این رسانه‏ ها قیاس می‏ کنیم، به نظر می‏ رسد نفوذ جریان اصلاحات در رسانه‏ های جدید کم است. آیا می‏توان ناتوانی اصلاحات در تولید ایده و گفتمان و راه‏ حل تزریق آن به جامعه را در ضعف در نفوذ این جریان در رسانه‏ های جدید دید؟

✅نفوذ ما کم نیست، حرف جدید ما کم است. اگر سخن جدید داشته باشیم می‏توانیم در این رسانه‏‌ها هم حرف اول را بزنیم. اتفاقات و تحولات زیادی باعث شده که حالا به اصلاحات در اصلاحات نیازمند باشیم. ما به تغییراتی جدی نیاز داریم. "عصرما" در دوران خود پیشتاز بود و حرف اول را می‏زد. در آن فضای نیمه بسته و در شرایطی که جامعه مثل امروز روشن و پیچیده نبود، نشریه ‏ای قوی‏تر از "عصرما" نداشتیم. امروز ولی شرایط فرق کرده است. مادام که درباره این تفاوت ها بحث نشود و ابعاد آنها روشن نشود و ما جایگاه‏مان را پیدا نکنیم، نمی‏توانیم حرف اول را بزنیم. شاید هم هیچ وقت دیگر نتوانیم. امروز مسائل آنقدر تخصصی و پیچیده شده و نیروهای دیگری به صحنه آمده‏اند که ممکن است بتوانند حرف اول را بزنند.

یکی از تفاوت‏ ها همین فضای مجازی است که فقط به صورت فنی رسانه های مکتوب را به چالش نکشیده است. این روند نه تنها در ایران بلکه در همه دنیا دیده می شود. البته فاصله در ایران خیلی زیادتر است اما دلیل اصلی افول مطبوعات ما این است که هیچ حرف مهم و جدی نمی‏ توانند بزنند زیرا از توقیف می ‏ترسند. در نتیجه تمام حرف‏های جدی به فضای مجازی منتقل شده است. البته در کشورهای دموکراتیک هم فضای مجازی نسبت به رسانه های مکتوب فعال‏تر و موثرترند و آینده متعلق به آنها است. در دنیای مجازی نیروهای جدید و جوانی وارد شده‏اند که خیلی به روزتر از نسل قدیمی هستند.

از سوی دیگر زمانی تحلیل آقای بهزاد نبوی می‏ توانست کل نیروها را جهت دهد، چون کمتر کسی در موقعیت او و با اشراف او می توانست مسائل را تحلیل بکند. الان ولی کسانی هستند که در تک تک موضوعات تخصصی تر و دقیق تر و جهانی تر می ‏توانند فلان موضوع را تحلیل کنند و روزانه این اتفاق در فضای مجازی می‏ افتد. مزیت آقای نبوی حالا این است که با تجربه‏ و شناختی که دارد نگذارد جهت‏ اصلی مسائل و حوادث گم شود؛ در همین حد. مثلا اگر آقای نبوی بخواهد اوضاع اقتصادی را تحلیل کند، خب حالا ما صدها نفر را داریم که علم اقتصاد خوانده ‏اند، زبان خارجی می دانند و می‏ توانند از ابعاد مختلف، اقتصاد ایران و جهان را از خیلی از سیاستمداران بهتر تحلیل کنند و به فضای مجازی هم دسترسی دارند. گذشت آن زمان که چون ما انقلابی بودیم، پس بهتر از بقیه می توانیم تحلیل کنیم.

در حوزه فرهنگ و سینما و هنر و موسیقی و ورزش و اجتماع و اعتیاد و فرار مغزها و فرار ثروت‏ها و محیط‏زیست و... نیز نیروهای زیادی هستند که بهتر از ما تحلیل می‏ کنند و فضای مجازی امکان ظهور و رشد به اینها داده است. هر فردی می‏ تواند بیاید و دیدگاهش را بیان کند.

همچنین به علت فضای امنیتی‏ هشت ساله احمدی نژاد ارتباط قوی و سیستماتیک و نسبتا باز گذشته بین نیروهای اصلاح طلب که به واسطه آن تحلیل جمعی دقیقی ارائه می شد، آسیب دیده است. حالا اگر ما بخواهیم در فضای تخصصی حرفی بزنیم، باید کارشناسانه و تخصصی‏ سخن بگوییم.

همچنین شاید انباشت مشکلات و کمبودها از مقدمات حرکت جدیدی شود که مانند کشورهای دموکراتیک حوزه فعالیت دولت بتدریج کوچک بشود و احزاب هم فقط در همان سه‌چهار زمینه استراتژیک مانند سیاست خارجی و سیاست‏های کلان مالی و پولی تخصص یابند و کار جمعی ویژه‏ کنند و الباقی را به خود جامعه بسپارند.

?شرح دادید که «عصر ما» به عنوان ارگان سازمان مجاهدین انقلاب، درب خود را به روی بسیاری از هم‏فکران خارج از سازمان باز کرد. احتمالا آن افراد در آن مقطع با حضور در نشریه سازمان از نام سازمان اعتبار می‏گرفتند و با تحلیل‏هایشان به سازمان و "عصر ما"اعتبار می‏ بخشیدند و این یک تعامل دو سویه بود. از سویی جامعه هدف اصلی نشریه هم مشخص بود و از طریق همان جامعه هدف آرا و نظرات عمومی می‏شد. حالا اما احزاب ما ارگان حزبی ندارند، الا حزب کارگزاران در این زمینه فعال‏تر از دیگران است. برای مثال حزب اتحاد با تشکیلاتی بزرگ، جامعه هدف خوبی برای یک نشریه حزبی مهیا کرده و از سویی می‏ تواند همین نیروهای تحلیل‌گری که شما اشاره کردید را هم در نشریه خود سازماندهی کند ولی به این سمت حرکت نمی‏ کند. چرا مدل «عصر ما» قابل تکرار نیست؟

✅در درجه نخست به دلیل فضای امنیتی. اگر حزب اتحاد مطمئن شود که می‏ تواند روزنامه منتشر کند یا یک سایت حرفه‌ ای اینترنتی داشته باشد، می‏ تواند باز هم مثل روزنامه های "نوروز" و "مشارکت" در جامعه تاثیرگذار باشد و نیروهای مستعدی را نیز جذب کند. اما اجازه دهید نکته ای تاریخی در این مورد بگویم.

در زمان اعلام موجودیت مجاهدین انقلاب اختلاف داشتیم. عده‏ ای معتقد بودند پیش از اینکه مبانی فکری جمع تازه تاسیس تدوین شود، نباید اعلان موجودیت کنیم، چون به انشعاب و اختلاف خواهیم رسید. جمعی هم مثل من معتقد بودند وحدت نظر باید در عمل اتفاق بیفتد و ما نمی‏ توانیم پشت درهای بسته بحث تئوریک کنیم و بعد از ده سال بگوییم یافتیم یافتیم. بهتر است سازمان را راه‌اندازی کنیم و در عمل کم‌کم به چارچوب فکری مشترکی دست یابیم. این رای آورد و تجربه کار مشترک در دست یافتن به نگاهی مشترک خیلی موثر بود. اعضا سال‏ها با هم کار کردند و با نظرات هم آشنا شدند و دیدگاه واحدی پیدا کردند. نیروهای جدید هم تقریبا در همان چهارچوب و نگاه جذب می شدند و آموزش می دیدند به گونه‏ای که ما کمتر مواجه می شدیم با این که کسی مطلبی بنویسد و با انتقاد جدی دیگران مواجه شود که چرا با مواضع سازمان سازگار نیست.

توجه دارید که انتشار "عصر ما" نقش مهمی در خلق دوم خرداد داشت. ولی پس از پیروزی خاتمی نشریاتی مانند "نوروز" و "مشارکت" به عنوان ارگانهای حزبی در کنار "جامعه" و "توس" و "صبح امروز" و امثال اینها خیلی تاثیرگذارتر از "عصر ما"شدند. دلیلش هم این بود که خیلی از نویسندگان "عصر ما" درگیر مسئول اجرایی شدند. از سوی دیگر دوم خرداد خیلی از نیروهای جدید را به میدان آورد و نیز شاهد فعال شدن بسیاری از چهره های منزوی مانند آقای شمس‏ الواعظین بودیم که کلی ایده و طرح و حرف و برنامه برای مطبوعات داشتند و به همان دلایلی که ما قبل از دوم خرداد موفق بودیم، آنها بعد از دوم خرداد موفق شدند و توانستند نیروهای شایسته و جوانی را جذب کنند و روزنامه‏های درخشانی راه بیاندازند.

توقیف فله‏ ای مطبوعات به ما ضربه سنگینی زد و ضربه تشکیلاتی را هم وقایع ۸۸ وارد آورد و ما از هر دو جنبه عقب افتادیم. اقتدارگراها از این واقعه خیلی خوشحال بودند. فکر می‏ کردند اگر اصلاح طلبان را هم از جنبه تشکیلاتی و هم از جنبه رسانه‏ای تضعیف کنند، می‏ توانند جای ما را بگیرند. تمام حرفشان هم این بود که ملت باید صداوسیما ببینند یا صدای آمریکا و بین این دو انتخابی باقی نگذارند. آنها فکر می‏ کردند چون اکثریت مردم با سلطه بیگانه مخالفند، پس صداوسیما می‏تواند انتخاب بی رقیب آنها باشند. الان و بویژه پس از تظاهرات دی ماه ۹۶ فهمیدند که ریزش های ما جذب آنها نمی‏ شود. شاید معدودی بروند ولی اکثریت قاطع آنان از نظام بیرون می‏ روند. بسیاری از اصولگراها فهمیده اند اغلب مردمی که از اصلاح‏طلبان دور می شوند به جبهه پایداری یا موتلفه نمی‏ پیوندند بلکه می‏ گویند کل سیستم باید برود چون اصلاحات بی‏فایده است.

به هرحال، ما آثار دو ضربه‏ را که خوردیم می‏ بینیم ولی داریم کم‏کم خودمان را پیدا می‏ کنیم. البته در ‏مراکزی که متکی به فرد است، راحت‏تر توانسته ایم خودمان را پیدا کنیم. برای مثال من در توئیتر نقش مؤثرتری دارم تا در تلگرام. فعالیت در تلگرام مستلزم کار جمعی است ولی در توئیتر که فردی است رقیب تاثیرگذار کمتر داریم. ما با میزان وقتی که در توئیتر می‏ گذاریم تاثیر می‏گذاریم. خیلی از مباحث پیرامون توئیت‏‏هایی که مثلا من می‏زنم شکل می‏ گیرد، چه در موافقت و چه در مخالفت. ولی در تلگرام ما اکنون کانال اصلاح ‏طلبی نداریم که بتواند با "آمدنیوز" رقابت کند. چرا؟ چون اطلاعات سپاه پارسال همه کانال‏های اصلاح‏ طلب را بست. سال گذشته چهار، پنج کانال اصلاح ‏طلب داشتیم که پا به پای "آمدنیوز" خبر رسانی می‏ کردند و مانند آن هر کدام بیش از صدهزار مخاطب داشتند. همه این کانال‏ها را بستند، در نتیجه تعداد مخاطبین "آمدنیوز" به یک و نیم میلیون نفر رسید. یک وقت چشم باز کردند و دیدند "آمدنیوز" دارد تعیین می‏کند که کی تظاهرات باشد و کجا. فهمیدند که با زدن اصلاح‏ طلبان مردم نرفتند به سمت صداوسیما و آقای یامین ‏پور ، بلکه رفتند به سمت کسانی که رسالت خود را زدن کل نظام می دانند. حالا بسیاری از خودشان هم فهمیده‏ اند باید فضا را باز کنند چون خود آنان از پس اینها برنمی ‏آیند. برای نمونه مکاتباتی که من با آقای مخملباف دارم، اصولگراها نمی‏ توانند با آقای مخملباف بحث کنند. فقط می توانند بگویند که می‏ گیریمت و پدرت را درمی‏ آوریم. چیزی ندارند بگویند اصلا! فهمیده اند داستان دیگری اتفاق افتاده است و مانند انتخابات، در جامعه هم سه جناح فعال فعال شده اند. اصلاح‏ طلب، اصولگرا و کسانی که می‏ گویند کل سیستم فاسد و ناکارآمد است و براندازند. در این شرایط البته ما می‏ توانیم حرف‏های جدید و جدی‏تر بزنیم.

من معتقدم از همین فضای بعد از دی ماه می‏ شود به نفع پیشبرد اصلاحات استفاده و تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد. باید فشار آوریم تا به همان کسانی که می‏ توانستند پا به پای "آمدنیوز" فعالیت کنند اجازه دهند کانال‏های اصلاح‏ طلب را فعال کنند. بعد از مدتی چند کانال میلیونی اصلاح‏ طلب خواهیم داشت. اینها منتقد خواهند بود اما نمی‏خواهند نظام را براندازند زیرا جایگزین آن را بدتر و وحشتناک‏تر می‏ دانند. اگر دولت پنهان عقلش برسد دیگر نباید روزنامه "سازندگی" را به سرنوشت روزنامه‏های قبلی آقای قوچانی دچار کند چون با اینکه منتقد است ولی از نظامی دفاع می‏ کند که کلیتش توسط بخشی از جامعه زیر سوال رفته است. بگذریم از زور تندروها دیگر به جامعه نمی‏ رسد.

نمونه دیگرش همین اعتراض به حجاب اجباری است. حالا به نظر من حاضرند در خیابانها برخورد جدی با بدحجابی نکنند به شرطی که خانم‏ ها هم روسری و شال سر چوب نکنند. امیدوارم جامعه و جوانان نیز بپذیرند که بی حجابی فعلا از نظر حقوقی ممنوع بماند ولی از منظر حقیقی و در عمل سخت‏گیری‏ نباشد مانند ماهواره.

بعضی از دوستان ما توجه ندارند که اتفاق مهمی افتاده که درک آن لازم است. اگر حوادث دی‏ماه نبود دختران خیابان انقلاب را تا چند سال دیگر نمی داشتیم، شاهد استعفای اعتراضی آقای خادم نمی بودیم، به این زودی خانم‏ ها را به مسابقه بسکتبال راه نمی دادند. اگر حوادث دی ماه نبود بسیاری به این صراحت حرف نمی‏ زدند، جبهه ملی تقاضای تظاهرات نمی‏ کرد، احمدی‏ نژاد نامه به رهبری نمی نوشت و درخواست ابطال دو انتخابات را نمی‏ کرد. خود من صراحتی را که در این سه ماه داشته‏ ام قبل از آن نداشتم. من ده سال پیش از آزادی حجاب سخن می گفتم و دوستانم هول می کردند. حالا اعضای مجمع روحانیون و مجمع مدرسین قم از آزادی حجاب دفاع می‏ کنند. اتفاق مهمی افتاده است و درک آن بدون اینکه به افراط کشیده بشویم، خیلی مهم است.

حالا فضای جامعه تا حدی باز شده است و می‏شود حرف زد. اگر شرایط را درک کنیم می‏ توانیم قدم‏های مثبتی برداریم. اگر در این فضا درست حرف بزنیم، باز هم می‏توانیم حرف اول را بزنیم، چون ما بر جریانی اتکا داریم که صد و ده سال این جامعه را پیش برده است. جریانی که به کیان و هویت دینی و فرهنگی و ملی این کشور اصالت می دهد. از طرفی به دنبال سازگاری با پیشرفت‏های دنیا و آزادی است. این جریان تا اطلاع ثانوی در ایران حرف اول را خواهد زد. اصلاحات در ایران پایگاه بسیار قوی‏تری از اصلاح‏ طلبان دارد. در آخرین نظرسنجی بیش از ۶۸ درصد ایرانیان معتقد به استمرار این نظام و البته اصلاح آنند. این درحالی است که بسیاری از این ۶۸ درصد تعلق خاطر اعتقادی به نظام ندارند و دفاعشان صرفا عقلانی است.

?”عصرما” هم مانند سایر نشریات اصلاح‏طلب در موج توقیف غرق شد. آیا مجموعه نشریات اصلاح‏ طلب به سمت تدبیری برای مقابله و یا دور زدن این موج توقیف رفتند؟ شما در "عصرما" با توقیف چطور مواجه شدید؟

✅یکی از انتقادهای وارد به اصلاح‏طلبان مقوله توقیف مطبوعات است. ما کوتاهی کردیم. طرف مقابل تا دوم خرداد نمی‏ فهمید مطبوعات یعنی چه. وقتی بهار مطبوعات راه افتاد و موج بزرگی ایجاد کرد، تازه جریان راست سنتی فهمید که مطبوعات یعنی چه. روزنامه‏نگاران ما هم جاهایی تند رفتند و می‏توانستند بهتر عمل کنند. یکی از انتقادهای من به اصلاح طلبان این است که ما باید خود نشریه منتشر می‏ کردیم و نباید آن را یکجا به نیروهای جوانی می‏ سپردیم که تجربه ما را نداشتند و آنقدر تند بروند که طرف مقابل به وحشت بیفتد و احساس کند تنها راه نجات او بستن فله ای مطبوعات است.

خطای ما این بود که باید بلافاصله بعد از دوم خرداد "عصرما" را تبدیل به روزنامه می‏ کردیم و بعد امثال شمس‏ الواعظین را می‏ آوردیم زیر چتر سازمان تا در یک چارچوب مشخص عمل می‏ کرد. کار افتاد دست کسانی که فکر می‏ کردند ایران سوئیس شده است. اینها از نظر حرفه‏ای درجه یک بودند ولی چنان تندروی کردند که هم حکومت و هم بخش های مهمی از جامعه وحشت کرد. طرف مقابل هم که تا آن زمان نمی‏ دانست مطبوعات یعنی چه و فکر می‏ کرد جریان چپ سنتی با یک روزنامه و یک دوهفته نامه و یک ماهنامه از پس صداوسیما بر نمی‏آیند، با دیدن بهار مطبوعات به این نتیجه رسیدند که دو جا هست که اگر آنها را بزنیم اصلاحات زمین می‏ خورد؛ یکی دانشگاه است و دیگری مطبوعات. این دو را زدند و "عصر ما" و "سلام" و "کیان" را هم تعطیل کردند. بعد از توقیف، ما یک نشریه داخلی به نام "عصر نو" منتشر کردیم ولی جا نیفتاد و کسی از آن خبردار نشد.

به هر رو کارنامه ما در مواجهه با توقیف فله‏ ای مطبوعات منفی است. نباید زیر بار توقیف می‏ رفتیم. هرچند آن زمان عقل‏مان نمی‏ رسید و فکر می‏ کردیم با دادن مجوز جایگزین و پیگیری روش‏هایی که سالهای ۱۳۲۰ تا ۳۲ پی گرفته شده بود، می‏ توانیم با این روند مقابله کنیم و تا حدودی هم کردیم و لقب زنجیره‏ای را هم گرفتیم. اما این کافی نبود. با شناخت امروز می‏ گویم، همان روزی که ۱۸ نشریه را تعطیل کردند، آقای خاتمی باید کار را تعطیل می‏ کرد و می‏ رفت خانه و می‏ گفت من دیگر رئیس‏جمهور نیستم. باید می‏ ایستادیم که روزنامه ها باید منتشر شوند، و توقیف هر روزنامه باید طبق ضوابط صورت گیرد. ما آن موقع فکر می‏ کردیم با موج مردمی و اقدام های جایگزین می ‏توانیم توقیف فله ای را جبران کنیم، ولی نشد و این انتقاد به ما وارد است. ما در برخورد با توقیف فله‏ای مطبوعات ضعیف و منفعلانه عمل کردیم و چوبش را هم کل کشور خورد. امروز خود اصولگراها هم می‏ گویند فساد سیستم را فراگرفته است و این از جمله به دلیل نبود روزنامه ‏های آزاد است. اکنون در فضای مجازی مطرح می شود که فلانی پسرش را استخدام کرده و یک ماشین گران ‌قیمت خریده است. همه به سوءاستفاده از موقعیت حساسیت نشان می دهند. این را قیاس کنید با پنج سال پیش در همان موسسه که فساد مالی بیداد می‏ کرد و کمتر کسی هم توجه می کرد. فضای شیشه‏ای یعنی همین فضای مجازی. مسئولین باید از افشاگری فساد توسط رسانه ها بترسند. در کل مجموعه اصلاحات، چهار یا پنج نفر فرزندانشان جزو ژن برتر شده‏اند، در حالی ما صدها اصلاح‏ طلب شناخته شده داریم، ولی این چهار، پنج مورد بزرگ و برجسته می شود و جامعه هم اعتراض می‏ کند و البته حق هم دارد. فضای آزاد نمی‏ گذارد هرکسی هرکاری می‏ خواهد بکند. ما در دوره اصلاحات این را به شکل کلی می‌ فهمیدیم و هرچه پیش رفتیم، بیشتر فهمیدیم که آزادی مطبوعات چقدر به نفع کشور است. چیزی که ما آن زمان نمی‏ دانستیم این بود که با توقیف فله ای، مطبوعات اصولگراها هم سقوط می کنند. مثلا "کیهان" در دوره بهار مطبوعات بسیار خواندنی‏تر بود. به هرحال ما اشتباه کردیم و کوتاه آمدیم و نباید اجازه می‏دادیم که تعطیلی غیرقانونی مطبوعات به یک روند تبدیل شود و امروز چوبش را همه داریم می‏خوریم، چه اصلاح‏طلب و چه اصولگرا و چه جامعه. اگر توانسته بودیم تندروی بهار مطبوعات را مهار کنیم و از سال ۷۸ مدت ۱۸ سال نگهش می داشتیم، امروز نشریات ایران قوی‏تر از ترکیه و پاکستان بودند.

تاجزاده به دخالت‌های رهبر جمهوری اسلامی در امور خارج از حیطه اختیارات و مسئولیت‌های او اعتراض کرده است. او علت اصلی استعفای نجفی را شفاف‌‌سازی و تهیه "گزارشی از فسادهای شهرداری تهران و تسلیم آن به قوه قضائیه" دانسته است.

مصطفی تاجزاده، فعال اصلاح‌طلب، در پاسخ به یک یادداشت احمد توکلی، نماینده مجلس، انتقاداتی صریح به رهبر جمهوری اسلامی و حمایت او از "باندها و ارگان‌های فاسد" بیان کرده است.
تاجزاده نخست از مشکلی ساختاری سخن می‌گوید: «وقتی کنترل و مدیریت نیروهای مسلح، قوه قضائیه، شورای نگهبان، صدا و سیما و بخش مهمی از اقتصاد کشور را متمرکز می‌کنیم و در اختیار یک نفر قرار می‌دهیم، احتمال اینکه او به‌سوی خودکامگی حرکت کند، بسیار بیشتر از این است که حقوق و آزادی‌های سیاسی و مدنی شهروندان را رعایت کند».
او ابراز تأسف می‌کند که مبارزان با رژیم شاه نتوانستند "بعد از پیروزی انقلاب مانع احیای مناسبات سلطنتی به نام جمهوری" شوند.
نمونه‌هایی از "خودکامگی" رهبر
تاجزاده می‌گوید: «واقعیت آن است که رهبر بیست سال است که تعدادی از اصلاح‌طلبان مدافع حاکمیت قانون و مخالف تک‌صدا شدن جمهوری اسلامی را گردن‌کلفت می‌خواند که لازم بود در دهه پیش از حکومت اخراج شوند و از سال ۸۸ با حق فعالیت آنان در جامعه مدنی مخالفت کرد.»
تاجزاده تصریح می‌کند که افرادی مانند سردار نقدی با حمایت رهبر "با شیوه‌های غیرقانونی و غیرانسانی" و با اعمال "فشارهای جسمی و روانی" می‌کوشند افراد خدمتگزار  را از دور خارج و ایران را از مدیران لایق محروم کنند.
تاجزاده درباره "دخالت‌های رهبر در انتخاب اعضای کابینه" حسن روحانی می‌گوید که عملا "وزاری امور دفاعی، خارجه، اطلاعات، فرهنگی و آموزشی و سیاسی با پیشنهاد رئیس جمهور و رای اعتماد مجلس به خدمت مشغول نمی‌شوند؛ بلکه همه آنان باید قبل از معرفی شدن به مجلس نظر مثبت رهبر را جلب کنند.»
نقش رهبر و ارگان‌های زیر فرمان او در گسترش فساد
مصطفی تاجزاده در نامه خود به توکلی فاش کرده است که رهبر جمهوری اسلامی با شیوه مدیریت غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران مخالف بوده و در برابر او از قالیباف حمایت کرده است.
با این که نجفی با رأی شورای شهر انتخاب شد، اما ارگان‌های زیر فرمان رهبری به مخالفت با او ادامه دادند: «آقای طائب و سازمان اطلاعات سپاه از همان روز اول با انتخاب نجفی مخالف بودند و... تهدید کرده بودند که نجفی حق ندارد شهردار شود و اگر بشود سر و کارش با ما و قوه قضائیه خواهد بود».
تاجزاده این ادعای توکلی که "رهبر را پرچمدار مبارزه با فساد معرفی" کرده، زیر سؤال برده می‌گوید: «اولا نهادهای زیر نظر رهبر یا خود آلوده فساد شده‌اند مانند قوه قضائیه یا غیرمستقیم در گسترش فساد نقش ایفا کرده و می‌کنند مانند سپاه با ورود گسترده در امور اقتصادی.»
بیشتر بخوانید: مصطفی تاج‌زاده بعد از ۷ سال از زندان آزاد شد
تاجزاده انتقاد می‌کند که همان نهادها امروز می‌کوشند با بستن فضای مجازی دور از نظارت جامعه به خلافکاری و قانون‌شکنی ادامه دهند. به گفته او: «امروز نیز منصوبان رهبر با تمام وجود می‌کوشند فضای مجازی را فیلتر کنند غافل از آنکه همین مسئله به گسترش فساد دامن می‌زند.»
تاجزاده علت اصلی استعفای نجفی را مبارزه با فساد در شهرداری می‌داند و می‌نویسد: «اقدام بی‌نظیر آقای نجفی در زمینه شفاف‌سازی امور شهری و شهرداری که در کنار قوه قضائیه و وزارت اقتصاد و دارایی از فاسدترین دستگاه‌ها در افکار عمومی به‌شمار می‌رود، بی‌نظیر است.»
سید مصطفی تاجزاده، نامه خود را به تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۹۶ تحریر کرده است.
"یک شهردار کاربلد و فسادستیز"
 
محمود میرلوحی، عضو شورای شهر تهران در گفت‌وگو با خبرگزاری کارگری ایلنا، ضمن ستایش از عملکرد نجفی، گفت که دلایلی مهمتر از "بیماری" علت استعفای شهردار بوده است.
 
آقای میرلوحی با تأکید بر پاکدستی محمدعلی نجفی، گفت که افراد و گروه‌های فاسد از مبارزه نجفی با فساد و خلافکاری در شهرداری ناراحت بودند.
تاجزاده در پیامی که چند روز پیش در حساب توئیتری خود نوشت شکوه کرده بود که "رهبری" با مداخلات خود تهران را "از یک شهردار کاربلد و فسادستیز محروم" کرده است.
بیشتر بخوانید: تاج‌زاده خطاب به خامنه‌ای: ضدیت با ملت پسندیده نیست
قربانعلی دری نجف‌آبادی، وزیر اسبق اطلاعات، در گفت‌‌وگو با خبرگزاری حکومتی "تسنیم" در واکنش به توئیت اخیر تاجزاده گفته است: «این آقایان از ابتدا با امام همراه نبودند و بعد از امام هم با اصل ولایت فقیه و شخص ولی‌فقیه مسئله داشت. تاجزاده‌ از جمله چهره‌های افراطی است که چارچوب‌های نظام را از ابتدا قبول نداشت و حرف‌های امروز او جدید نیست.»