سید مصطفی تاج زاده

یادداشت

یادداشت (57)

دوشنبه, 02 بهمن 1396 ساعت 20:37

اشغال سفارت و ويتنام شدن ايران1

نوشته شده توسط

اشغال سفارت و ويتنام شدن ايران

سید مصطفی تاجزاده

پرده اول: انقلاب ربوده شده

۱. نخستین چالشی که از همان لحظه پیروزی انقلاب آغاز شد، درباره تعریف و ماهیت خود "انقلاب" بود. بر اساس دیدگاه برخی جریان ها، بویژه "مجاهدین خلق"، و البته با الهام از انقلاب های سوسیالیستی آنچه در ایران بوقوع پیوسته بود، انقلاب به مفهوم مورد نظر آنها نبود. بنابراین باید کاری می کردند که "انقلاب واقعی" رخ دهد.

۲. به باور "مجاهدین خلق" نهضتی که بجای تسلیح مردم و تشکیل "سازمان انقلابی مسلح" به سازماندهی تظاهرات غیرمسلحانه می پردازد و عوض این که گلوله را با گلوله پاسخ دهد، گل های میخک بر لوله تفنگ ارتشیان می نشاند، به هر چیزی می توانست شبیه باشد جز یک "انقلاب تمام عیار".

۳. ۲۲ بهمن ۵۷ از دید "سازمان مجاهدین خلق" در بهترین حالت یکی از مراحل آن "انقلاب واقعی" بود که می توانست و می بایست سیر تکاملی خود را طی کند. اما "سازشکاران" قبل از اینکه "انقلابیون" از زندان ها آزاد شوند و به خود سروسامان بدهند، سر و ته انقلاب را هم آوردند و مانع رشد و ارتقای آن شدند.

۴. از نظر آن "سازمان" جمهوری اسلامی میوه یک انقلاب واقعی و کامل نبود و "رهبری خمینی و دولت بازرگان" بیش از آنکه ریشه در انقلاب داشته باشد، از سطح نازل و غیرمسلحانه انقلاب و سرعت پیروزی آن سرچشمه می گرفت. انقلابی دیگر در سطحی عالی تر و عمیق تر می توانست سازشکاران را کنار زند و رهبران انقلابی را جای آنها نشاند.
از این منظر معنای "تعمیق انقلاب" افزون بر طرد سازشکاران، نفی روش های مسالمت آمیز و کشاندن کشور به درگیری خونین با آمریکا بود. سخنان مسعود رجوی در خرداد ۶۱ شاهد این مدعاست:
«اگر یادتان باشد در آن اوایل با چه تبلیغات و سروصدایی می گفتند که: "دیدید مبارزه مسلحانه احتیاجی نبود و امام آمد و با گل و فقط با تکبیر و با صلوات کار را تمام کرد؟" بله در آن اوایل همه یادمان هست که اصلا نمی شد صحبت کرد که آقا! آخر یک خرده صبر کنید ببینیم واقعا کار تمام شده؟! چیزی حل شده؟!»(جزوه جمع‌بندی یکساله، ص۳۲)

۵. تئوری ویتنام کردن ایران در ابتدای پیروزی از آن فرقه رجوی بود، ولی بعدا فرقه مصباح نیز به آن تمسک جست. "مجاهدین خلق" هم به لحاظ نظری از الگوی ویتنام تبعیت می کردند و هم به لحاظ عملی تحقق آرمانهای خود را در این می دیدند که ایران ویتنام شود تا "سازمان" که با انتخابات آزاد نمی توانست حاکمیت را قبضه کند، در بستر یک مبارزه خونین و دراز مدت و نظامی کارایی خود را ثابت نماید و رهبری کشور را انحصارا به دست گیرد.

۶. طبق تحلیل "مجاهدین خلق" موثرترین فردی که از ویتنام شدن ایران پیشگیری کرد، کسی نبود جز جیمی کارتر که سیاست حقوق بشری او به‌عنوان یک نقشه و نظریه امپریالیستی بر مبنای پرهیز از ویتنامیزه شدن شرایط تنظیم شده بود:
«سیاست حقوق بشر کارتر می خواهد انقلابیون را ابتدا ایزوله کند و سپس ریشه کن سازد. این مطلب با توجه به نقشه های جدید امپریالیسم آمریکا که در سیاست حقوق بشر کارتر تبلور یافته بهتر روشن می شود. چنانکه برژینسکی بارها اشاره کرده است: اکنون دیگر نمی توان جلو تحولات رهایی بخش را در جهان به تمامی سد نمود. اکنون دیگر خفقان مطلق ویتنام ها به دنبال دارد. پس باید چنان که او تصریح می کند، " تحول را از مسیر انفجاری به کانال مسالمت آمیز سوق داد".» (نشریه مجاهد، ۲۹ مرداد ۵۸).

۷. بر مبنای تحلیل فوق واشنگتن برای دفع شر انقلابیونی که طالب دگرگونی ریشه ای در مناسبات ملی و بین المللی بودند، دست سازشکاران را باز گذاشت. به بیان روشن سیاست حقوق بشر کارتر پایه ریزی شد تا انقلاب توده ای قهرآمیز منتفی و سازمان های پیشتاز انقلابی و مسلح، به ویژه "مجاهدین خلق" طرد شوند. این سیاست که بازتاب آن در مرحله اول ایجاد فضای باز سیاسی به جای خفقان مطلق بود، وحدت انقلابی و یکپارچه خلق را پشت سر انقلابیونش در هم می ریخت و به اصلاح طلبان و سازشکاران اجازه می داد انقلابیون ضد آمریکایی را منزوی و در مرحله بعد کنار بگذارند.

پرده دوم: درد مشترک تمامت خواهی

۱. به گفته پرویز یعقوبی عضو با سابقه و جدا شده "سازمان"، به نقل از سعید رضوی فقیه :
« در آستانه انقلاب و در دوران اقامت آیت الله خمینی در پاریس عباس داوری از اعضای سازمان مجاهدین خلق با ایشان دیدار می کند. در این دیدار رهبر فقید انقلاب تمایل خود را برای حضور سازمان در دولت احتمالی پس از پیروزی و همکاری سازمان با دیگر نیروها به اطلاع وی می رساند. پس از تماس داوری با رهبر سازمان و گزارش دیدار، رجوی از وی می خواهد که مجددا با آیت الله خمینی دیدار کرده و به اطلاع ایشان برساند که چون اعضای سازمان تخصص و تجربه کافی در مبارزه و اداره امور کشور دارند، بنا بر این "سازمان" می تواند به تنهایی کشور را پس از سقوط رژیم به خوبی اداره کند.
پس از دیدار مجدد و طرح این موضوع، آیت الله خمینی مخالفت کرده
و مجددا پیشنهاد همکاری دسته جمعی برای اداره امور را مطرح می کند. عباس داوری مجددا در تماس تلفنی گزارش دیدار دوم را به اطلاع رهبر سازمان می رساند که رجوی سخنی با این مضمون می گوید که یا اداره امور را یکجا به ما بدهند، یا هیچ نمی خواهیم. سپس ادامه می دهد که اینها (آخوندها یا واژه ای با این مضمون) توانایی اداره کشور را ندارند و پس از شش ماه دوباره می آیند دنبال خود ما."

۲. پرویز یعقوبی همچنین گفته بود :
" آیت الله خمینی تمایل و حتی اصرار داشت که مجاهدین خلق در کمیته استقبال و محافظت از ایشان سهیم و ذی نقش باشند. حتی بنا بود که پیش از سخنرانی ایشان در بهشت زهرا مرحوم حاج احمد صادق پدر شهید ناصر صادق به نمایندگی از خانواده شهدا سخنرانی کند که همه این امور با مخالفت و پافشاری برخی روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی در تهران منتفی می شود و به "مجاهدین خلق" در استقبال و محافظت از رهبر انقلاب مسئولیتی داده نمی شود."

۳. رضوی فقیه همچنین به نقل از عباس اشراقی مسئول وقت "جنبش ملی مجاهدین" در قم که او نیز بعدا از "سازمان" جدا شد، می گوید:
" در بهار سال ۵۸ و زمانی که آیت الله خمینی در قم مستقر بود، جمعی از سران سازمان نزد ایشان می روند. در این دیدار مسعود رجوی پس از معرفی برخی اعضای برجسته سازمان در مورد ویرانی های کشور و نابسامانی هایی که محصول رژیم شاه بود و نیز درباره توانایی و آمادگی سازمان برای سازندگی و ترمیم خرابی ها سخن می گوید.
پس از وی آیت الله خمینی ضمن تایید این نکته که کشور خرابی های بسیاری دارد، به جای وعده شغل و مسئولیت به سازمان و بهره گیری از مشارکت اعضای آن در امور کلان، می گوید ویرانی بسیار است و خیلی باید کار شود تا کشور آباد گردد . شما (خطاب به اعضای سازمان) هر جا بروید در شهر ها و روستاها کار برای جبران خرابی و آباد کردن کشور زیاد است.
پس از این دیدار و در دفتر جنبش در قم که محل استقرار سران سازمان و پذیرایی از ایشان در این سفر کوتاه بود، مسعود رجوی در جلسه جمع بندی با توجه به فحوای کلام آیت الله خمینی مبنی بر عدم واگذاری مشاغل دولتی و حکومتی به سازمان و با اشاره به اسلحه کمری خود به حاضران در جلسه می گوید: برادران این اسلحه هایی که به کمر بسته ایم باز نخواهیم کرد تا یا ما اینها را بزنیم یا اینها ما را بزنند."
به گفته رضوی فقیه آقای پرویز یعقوبی هم این ماجرا را تایید کرد.

۴. روایت تقی رحمانی نیز مهم است: «در سال ۱۳۵۷ موسی خیابانی را درک این بود که انقلاب متعلق به ما بود و اینها(حکومت) دزدیدند و باید آن را پس بگیریم. این تحلیل نادرست کمک کرد تا جان هزاران نیروی مخلص کشور گرفته شود و در پی آن انقلاب وارد جنگ با برادران دشمن شد.»( اپوزیسیون ایرانی، حق و توانایی، ۲۵ شهریور ۱۳۹۲).


پرده سوم: خیابان یا صندوق رای

۱. زوج "انقلاب-ویتنام" که از دهه ها قبل از سال ۵۷ سخن برتر انقلابیون تمام وقت و سازمان های چریکی بود، با زوج "انقلاب-انتخابات" نسبتی نداشت. در گفتار مسلط انقلابیون حرفه ای "انقلاب" و "انتخابات" نه فقط در هم تنیده نبود، بلکه بر تضاد انتخابات با تحقق آرمانهای انقلاب تاکید می شد.

۲. "مجاهدین خلق" در همان ماه های نخست پیروزی از عدم آمادگی مردم برای انتخابات سخن به میان آوردند. از نظر آنها نخست باید انقلاب تعمیق می شد، سپس مردم در روند انقلاب خالص می شدند، یعنی در فرایندی دراز مدت و خونین به چنان حدی از فهم و خودآگاهی و خودسازی می رسیدند که بتوانند رهبران و نمایندگان واقعی خود را انتخاب کنند. مردمی که این پروسه را طی نکرده باشند، "استعمار زده" و "دارای تمایلات ارتجاعی" تلقی می شدند که شایستگی و در اصل حق انتخابات آزاد نداشتند. به این عبارات دقت کنید:
«تا پایان موفقیت مرحله بعدی انقلاب، یعنی تا محو کلیه آثار ستم امپریالیستی و وابستگی های استعماری در همه سطوح نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و غیره نیازی به موسسان و قانون اساسی جدید نداریم، چرا که اول باید همه پایگاه های نفوذ استعمار را در میان مردم از بین برد، آنگاه فارغ از هر فرد و گروه وابسته به استعمار، و عاری از هر تمایل ارتجاعی ، به تصمیم گیری در مورد ضوابط اساسی حاکم بر مردم پرداخت»(اطلاعیه مجاهدین خلق، ۱۷ خرداد ۵۸).
پس تا زمانی که ذهن مردم از آثار ستم امپریالیستی و وابستگی های استعماری در همه سطوح پاک نشود، برپایی انتخابات ضرورت ندارد، زیرا سازشکارانی که اجازه نمی دهند انقلاب عمق یابد، اکثریت آرا را درو خواهند کرد. حال آنکه در فرایند ویتنامیزه شده انقلاب، مردم مفتون و امپریالیسم زده از خواب غفلت بیدار و انقلابی و ضدآمریکایی می شوند. آنگاه رهبران واقعا انقلابی را بر صدر خواهند نشاند.

۳. با منطق "مجاهدین خلق" برگزاری انتخابات تابع مرحله بندی حرکت تکاملی اجتماع است و فقط "در پایان موفقیت آمیز مرحله بندی انقلاب" می توان آن را برگزار کرد. پس برپایی انتخابات در مرحله "ناقص"، " ماقبل ویتنامی" "پیشامسلحانه" انقلاب توجیه ندارد، بلکه خطا و خطرناک است و به پیروزی سازشکاران یا همان اصلاح‌طلبان منجر می شود.
دو مرحله ای شدن انتخابات به این اعتبار یعنی اول پاکسازی ذهن مردم از بقایای نفوذ امپریالیستی و تمایلات ارتجاعی و در مرحله دوم و در سکانس پایانی انقلاب برگزاری انتخابات. ارگان سازمان در این زمینه می نویسد:
«راه رفع و رجوع این عوامل ... اساسا طولانی و درازمدت است. راهی به درازی یک انقلاب بنیادین اجتماعی، اقتصادی که ما تازه در آغاز آنیم. راهی که تنها در پایان آن می توان عوامل محدود کننده آزادی، یا همان جبرهای خودکار اجتماعی _ اقتصادی و سیاسی را در روان شناسی جامعه خنثی نمود.»(مجاهد، اردیبهشت ۵۹). 
۴. اما واحد زمانی "مرحله" چیست و گذار از یک مرحله انقلاب به مرحله ای دیگر "چند سال" طول می کشد؟ "مجاهدین خلق" چنین جواب می دهند: تا "محو کلیه آثار ستم امپریالیستی" و "امحای کلیه پایگاه های نفوذ" که "در تمام ساختار های فرهنگی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه رسوخ کرده" اند.
بر همین مبنا ارگان "سازمان" از یک سلسله "عوامل سیستماتیک محدود کننده" نام می برد که بدون رفع آنها در زمانی طولانی نمی توان از شایستگی مردم برای انتخابات و گزینش نمایندگان خود سخن گفت.
به زبان ساده مطابق دیدگاه "مجاهدین خلق" و نیز همسو با نگرش مصباح و جنتی، مردم مشتی جماعت « افسون زده» محسوب می شوند که جز به کمک یک قشر ویژه و آگاه و پیشتاز نمی توانند از افسون زدگی آمریکایی- ارتجاعی خود رها شوند. دادن حق انتخاب به آنان مانند دادن حق انتخاب سرنوشت به کودکان است. در چنین نگاهی عمق بدبینی به مردم در نقطه مقابل خوشبینی نامحدود به "پیشاهنگ انقلابی" یا "فقهای ولایی" قرار می گیرد.

۵. مبانی "نظارت استصوابی تمام عیار" را می توان در نگرش مسعود رجوی یافت که البته بعدها عینا به تصرف مصباح و جنتی در آمد. استدلال های توجیه کننده این نگاه نزد ایرانیان آشنا است؛ اگر مردم را در انتخاب خود آزاد بگذاریم، بر اساس "تمایلات ارتجاعی" خود رای می دهند. 
رجوی می گفت استعمار در عصر پهلوی فقط مراکز و افراد معینی را به استخدام خود در نیاورده بود، بلکه ذهن مردم را نیز به "پایگاه استعمار" تبدیل کرده بود. جنتی نیز می گوید اگر داوطلبان را غربال نکنیم و مردم را آزاد بگذاریم، تحت تاثیر تبلیغات استکباری به بی صلاحیت ها رای می دهند.

۶. برگزاری انتخابات در چنین شرایطی آنچنان که مجاهدین خلق می گفتند و اکنون مصباح و جنتی از آن دم می زنند، به معنای آن است که استعمار که از درهای کشور بیرون رفته است، دوباره از "پنجره" به داخل آن " نفوذ" کند. 
بر مبنای دیدگاه مسعود رجوی و نگرش مصباح و جنتی مردم استعمار زده و دارای تمایلات ارتجاعی حق و شایستگی سرنگونی رژیم قبل از انقلاب را دارند، اما پس از انقلاب حق و لیاقت انتخاب آزاد نامزدهای مورد نظر خود را ندارند.

۷. ایده "انتخابات دومرحله ای و استصوابی" از دل این منطق استالین زده زاده می شود و مقابل اندیشه "میزان رای ملت است" قرار می گیرد.

پرده چهارم؛ یک بستر و دو رویا

۱. انتخابات آزاد زمینی است که "استصوابیون" خود را از بازی و پیروزی در آن عاجز می بینند. پس می کوشند میدان مسابقه را از صندوق آرا به خیابان ها بکشانند. به همین دلیل از تسخیر سفارت‌خانه ها و افزایش تنش ها در داخل و خارج کشور استقبال می کنند و آنها را برای تحقق آرمان های انقلاب (خود) مفید می یابند.

۲. "مجاهدین خلق" با این تحلیل به استقبال تسخیر سفارت آمریکا شتافتند و از تداوم گروگان گیری پشتیبانی نمودند، چرا که می توانست به دخالت نظامی امریکا در ایران منجر شود. در این صورت بستری ویتنامی برای روی کار آمدن کسانی فراهم می شد که مسلح به "علم مبارزه" بودند و راه نبرد خونین و مسلحانه را با امپریالیسم می دانستند. از طرف دیگر کسانی حذف می شدند که به زعم "سازمان" حکومتشان محصول سازش با امریکا و اسقاط شاه بود.
به بیان دیگر "مجاهدین خلق" در مقطع تسخیر سفارت آمریکا احساس می کردند فرصتی طلایی به‌دست آورده اند و شرایط بار دیگر انقلابی شده است. با این تفاوت که غایبان سال ۵۷ اکنون حاضرند و می توانند با تکیه بر "علم مبارزه" رهبری انقلاب و کشور را در دست گیرند.

۳. مهمترین شرطی که می توانست اشغال سفارت را به یک فرصت طلایی برای "پیشاهنگ انقلابی" تبدیل کند، این بود که آمریکا واقعا آمریکا بشود، یعنی آنچنان که "سازمان" می گفت، از پشت نقاب حقوق بشری جیمی کارتری بیرون آید و چهره حقیقی خود را نشان دهد. آمریکایی که به مقتضای «ماهیت آمریکایی» خود عمل نکند و به جای لشکرکشی و کشتار ویتنامی، از حقوق بشر و فضای باز سیاسی سخن بگوید، آمریکای حقیقی نیست. بنابر این باید کاری کرد (یعنی آمریکا را به گونه ای تحریک کرد) که «ماهیت واقعی خود» را آشکار کند. در این صورت انقلابیون بدلی (اصلاح‌طلبان) که در سال ۵۷ مانع تعمیق انقلاب شدند و شاه را بدون توسل به جنگ مسلحانه توسط توده ها به زیر کشیدند، بعد از آنکه شور انقلابی خلق با مداخله نظامی آمریکا به منتها درجهخود می رسد، منفعل و منزوی می شوند و جای خود را به انقلابیون واقعی و ضد آمریکایی ( البته مخالف انتخابات آزاد) می دهند.

پرده پنجم: ترور بهشتی بجای نبرد با امپریالیسم

۱. چرخش در موضع "مجاهدین خلق" علیه حاکمیت پس از اشغال سفارت صورت گرفت. "سازمان" که تا آن موقع میان آیت الله خمینی و آیت الله بهشتی فرق می گذاشت و در پوشش حمایت از اولی، لبه تیز تهاجم خود را متوجه دومی می کرد، پس از اشغال سفارت و بویژه در زمانی که قرار بر آزادی گروگان ها شد، با لحنی آشکارا برانداز علیه آنچه "خط سازش" می خواند، موضع گرفت و هشدار داد تا زمانی که یک"مجاهد خلق" زنده باشد، نخواهند گذاشت چنین سازشی شکل بگیرد. 
به سخنان مسعود رجوی در دی ماه ۵۹ یعنی ۶ ماه قبل از آغاز تروریسم گسترده اش دقت فرمایید: «باید بدون هیچ پرده پوشی و با صراحت تمام به عنوان نماینده ای از نسلی که با خون و آتش خود درخت انقلاب را بارور کرد، به همه افراد و مقاماتی که در هر مقام و منصب و لباس می خواهند مجددا پای جهانخواران را به این میهن باز کنند، گوشزد کنم که اگر به دادگاه های الهی _ اخروی باور ندارند، مبادا دادگاه های خروشان و بی امان خلق را فراموش کنند. صریحا متذکر می شوم که تا وقتی یک مجاهد خلق در میهن ما وجود دارد، امریکا نباید و نخواهد توانست که به این کشور باز گردد.»(مجاهد، شماره ۱۰۲، دوم دی ۱۳۵۹).

۲. از نگاه "مجاهدین خلق" ویتنام پرهیزی آمریکا در کنار پرهیز بهشتی از ویتنامیزه کردن ایران حتی پس از اشغال سفارت، علائم بارز سازش پنهان دیگری در مورد "جلوگیری از دامن زدن به مبارزه ضد امپریالیستی" به شمار می رفت.
«او (کسینجر) در سر رویای فروکش کردن این موج ضد امپریالیستی را دارد و به همین دلیل با کارتر نیز در این مورد به وحدت می رسد. سیاست امپریالیست ها در این دوره "عدم تحریک" است. دقیقا در همین رابطه کارتر طی پیامی از آمریکایی ها می خواهد "خویشتن داری کامل از خود نشان دهند"! روشن است که این خویشتن داری در واقع نه برای حفظ جان گروگان ها که برای جلوگیری از دامن زدن به مبارزات ضد امپریالیستی است.» (نشریه مجاهد، ۱۸ آبان ۵۸)

۳. جرم بزرگ بهشتی و یارانش از دید "سازمان" آن بود که او و یارانش که "عمق یافتن و گسترده تر شدن این حرکت را با موجودیت خودشان در تضاد می دیدند، تلاش داشتند آن را محدود و مهار کنند" (نشریه مجاهد، ۱۴فروردین ۵۹).

۴. به اعتقاد "مجاهدین خلق"،"ترس از عمق و گستردگی این حرکت در امریکا نیز به شدت وجود داشت" (نشریه مجاهد، همان).

۵. بهشتی ستیزی ضدامپریالیستی "سازمان" که نهایتا زمینه را برای تظاهرات مسلحانه ۳۰ خرداد ۶۰ "مجاهدین خلق" فراهم کرد و به بمب گذاری تروریستی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر همان سال راه برد، محصول روند ویتنامیزه کردن انقلاب بود که با عنوان حمایت همه جانبه از تسخیر سفارت تا مرحله تبدیل آن به یک جنگ بازگشت ناپذیر با آمریکا صورت بندی شد.
به عبارت دیگر ورود "مجاهدین خلق" به فاز مسلحانه در خرداد سال ۶۰ و ترورهای گسترده پس از آن را نمی توان بدون در نظر گرفتن فرآیند گفتمان سازی ضد امپریالیستی "سازمان" و شیوه های برچسب زنی آن به مخالفان خود فهمید. خط "امریکایی _ سازشکار" نمایاندن دکتر بهشتی و یارانش بر این پایه بنیاد گذاشته شد و در جریان اشغال ۱۵ ماهه سفارت به اوج خود رسید.

۶. بر این اساس ۳۰ خرداد ۶۰ عینیت بخشیدن به هشدارها و زمینه سازی هایی بود که "سازمان" در دوران اشغال سفارت صورت داده بود. هرچند اگر بنی صدر دست اتحاد به "سازمان" نمی داد، احتمالا رجوی دچار این توهم نمی شد که می تواند با پشتوانه رای رئیس جمهور وقت و با اتکا به جایگاه قانونی او، دست به ترور مقامات زند، جمهوری اسلامی را سرنگون کند و خود رهبری ایران را در دست گیرد.

۷. عبرت آموز آنکه حاصل شعار و راهبرد ویتنام کردن ایران "مجاهدین خلق"، نه مبارزه خونین و بی امان با امپریالیسم، که ترور بیش از ۱۷ هزار هموطن مخالف "سازمان" و نیز پیوستن به صدام و جاسوسی برای او در جنگ و لشکرکشی علیه ملت خود بود.

یکشنبه, 24 دی 1396 ساعت 20:07

پاسخ به کانال صدای مردم

نوشته شده توسط

بنام خدا
مدیریت محترم کانال تلگرامی صدای مردم
با سلام

✅ اخیرا در یادداشتی که با تیتر "استمرارطلبان و رواج یک دروغ منتهی به سوریه هراسی" منتشر کردید، پرسیده اید: «چرا نباید تصور کرد که تداوم اعتماد ما به آقای تاجزاده و دوستان او ما را به وضعیتی بدتر از سوریه دچار نخواهد کرد»؟

✅ من البته وضعیتی بدتر از سوریه نمی شناسم، اما برای اینکه ایران سوریه نشود نکاتی را برای تنویر افکار به استحضار می‌رسانم. موجب تشکر است که طبق موازین قانونی و اخلاقی نسبت به انتشار کامل پاسخ زیر اقدام فرمایید.

یکم:

✅ پیامدهای فاجعه ۱۱ سپتامبر چنان گسترده و ژرف بود که تحلیل روابط بین‌المللی را به قبل و بعد از آن تقسیم می‌کنند. به دلیل مشابه می‌توان مناسبات در خاورمیانه را نیز به پیش و پس از بهار عربی تقسیم کرد. در چنین چارچوبی "سوریزاسیون" مطرح می‌شود و زمانی رخ می‌دهد که در جامعه‌ای پر از تنوع و تفاوت و شکاف‌های دینی، مذهبی، قومی، زبانی، طبقاتی، سیاسی و فرهنگی جریانی بکوشد فکر و سلیقه و اراده خود را به زور بر بقیه حاکم کند. چنین اقدامی چه از سوی حاکمیت دنبال شود و چه از طرف مخالفانش، جز رودررویی مردم با یکدیگر و نزاعی خونین فرجامی ندارد.
لازم به یادآوری است که تنوعات و تکثرهای پیشگفته در شرایط متعارف و زیر چتر قانون اساسی می‌تواند به سرمایه و نیروی محرکه دموکراسی و توسعه کشور تبدیل شود.

✅ روشن است که متهم ردیف اول سوریه/لیبی شدن هر کشوری حاکمانش هستند که با وجود زندگی در عصر ارتباطات و میل شهروندان به "دیده شدن" و "مشارکت کردن"، می‌کوشند با محروم کردن منتقدان و مخالفان از حقوق سیاسی و مدنی خویش، همه قدرت را همچنان منحصرا در دستان خود نگه دارند. اما این همه مساله نیست. روی دیگر سکه باخت - باخت سوریه سازی، مخالفان تمامیت‌خواهی هستند که با توسل به خشونت‌ به جنگ حکومت می‌روند تا خود جایگزینش شوند‌.

دوم:

ایران پتانسیل سوریه/لیبی شدن دارد زیرا :

✅۱. هم جمهوری اسلامی و هم مخالفانش از حمایت بخش‌های مهمی از جامعه برخوردارند و هیچیک توان نادیده‌گرفتن دیگری را ندارد. در چنین شرایطی تلاش برای حذف یک طرف معنایی جز سوریه سازی ندارد، همچنان که کوشش برای گفتگو و توافق و سازش گذار به دموکراسی ارزیابی می‌شود. این وضع برخلاف آرایش نیروها در سال ۱۳۵۷ است که ملت، درست یا غلط، یکپارچه علیه شاه قیام کرد.

✅۲. حتی اگر ادعای اپوزیسیون را بپذیریم و موافقان جمهوری اسلامی را اقلیت بخوانیم که البته روند و نتایج انتخابات تاکنون چنین فرضی را رد می‌کند، اختلاف های عمیق فکری و سیاسی مخالفان مزیت ادعایی آنها را درباره اکثریت بودن خنثی و چشم اندازی پر از درگیری‌های خشونت بار بعدی ترسیم می‌کند.

✅۳. در صورت تداوم ناآرامی ها و گسترش آنها احتمال تبدیل تنوع ها و تفاوت های قومی به گسل‌های فعال و خطرناک در استان‌های عرب، ترک، بلوچ ، کردنشین و ... بالا ارزیابی می‌شود. توضیح آنکه قرن‌ها ترک و کرد و عرب و نیز مسلمان و مسیحی و یهودی در خاورمیانه با هم زندگی کرده‌اند. درست است که مناسبات آنان همواره گل و بلبلی نبود اما حتی در بدترین حالت‌هاکه مثلا سنی‌ها خانه شیعیان را غارت می کردند یا برعکس، نزاع دیرپا نبود و رئیس قبیله یا روحانی مردمداری از این طرف و نیز آن طرف دعوا می‌نشستند و به درگیری فیصله می‌دادند. آن چه خاورمیانه را وحشتناک ساخته است تفاوت های دینی، مذهبی، قومی، زبانی و ... نیست. بلکه رژیم های مستبد و فاسد از یک طرف و سیاست‌های توسعه‌طلبانه و تحریک‌آمیز اسرائیل و مداخله نظامی آمریکا از طرف دیگر است که کینه و نفرت ایجاد کرده و می کند. داعش نیز بر همین شکاف سرمایه گذاری می‌کند و بر دامنه نفرت و کینه می‌افزاید.

سه شنبه, 19 دی 1396 ساعت 09:58

جوابیه به کانال تلگرامی صدای مردم

نوشته شده توسط

به نام خدا

مدیریت محترم کانال تلگرامی «صدای مردم»
با سلام

 روز پنجشنبه یادداشتی با تیتر "آقای تاجزاده به مردم بپیوندید" منتشر کردید. موجب تشکر است طبق موازین قانونی و اخلاقی نسبت به انتشار کامل پاسخ زیر اقدام فرمایید.

 ۱. من تظاهرات واعتراض کردن را حق قانونی شهروندان می‌دانم؛ له یا علیه هر فرد یا پدیده یا تصمیم یا اقدامی که آنرا به سود یا زیان خود تشخیص می دهند. دقیقا مانند رای دادن که حقی همگانی است حتی اگر ناکارآمدترین نامزدها را برگزینند. زیرا مردم صاحب کشورند و نه سیاستمداران. پس حق دارند هر فرد وگروه وجریانی را که می پسندند در راس قدرت بنشانند و هر زمان که اراده کنند آنان را به زیر کشند. بالاتر از آن، مردم حق دارند هر نظامی را که همسو با عقاید خود یا به سود خود می بینند، مستقر کنند. آیه الله خمینی حق تعیین سرنوشت را حقی مسلم، اولیه، بدیهی، عقلی، فطری هر نسل می خواند.

 ۲. برپایی اجتماعات اعتراضی مانند برگزاری انتخابات آزاد از ویژگی های هر نظام دموکراتیک است. فقط رژیم های استبدادی انتخابات گریز وتظاهرات ستیزند. هر دو پدیده نماد حضور ومشارکت مردم در عرصه تعیین سرنوشت بشمار می روند و قانون اساسی ما نیز هر دو حق را به رسمیت شناخته است. پس موافق ومخالف حکومت باید به یک میزان از این حق بهره برند. استفاده آن دو هوایی تازه در سپهر سیاست وسیاست ورزی می دمد و قصور یا تقصیر مقامات و نیز آثار آنها را به حداقل خود می رساند و ثبات سیاسی را تداوم می بخشد. درنظام های دموکراتیک شاهد برپایی روزانه تظاهرات وانتخابات آزاد ودست به دست شدن مسالمت آمیز قدرت و حکومت هستیم.به همین دلیل آن نظام ها پابرجا می مانند.در دیکتاتوری ها نه تظاهرات آزاد است ونه انتخابات. به همین دلیل سیستم های بی ثباتی محسوب می‌شوند.

۳. ریشه اعتراضات اخیر که فراتر از نارضایتی های معمول بود، در درجه نخست به ناکارآمدی سیستم، بی‌اعتنایی و حتی لج بازی بخشهای مهمی از حاکمیت با خواست اکثریت رای دهندگان به ویژه در شش انتخابات اخیر و نیز به ضعف عملکرد منتخبان مردم در استفاده از فرصت ها و امکانات حکومتی برمی‌گردد. در حقیقت جامعه ما امروز فقط با مشکل بیکاری و رکود و گرانی مواجه نیست. افزون برآن با تنگ نظری، فرقه گرایی، تبعیض و کاربرد میعارهای دوگانه، فساد گسترده، عدم شفافیت، هزینه های کمرشکن فرامرزی، تحمیل یک سبک زندگی، سپاهیزه شدن اقتصاد و سیاست و انتخابات و ...، و نیز تحقیر مستمر رای دهندگان مواجه است. مجموعه این پدیده ها یا روندهای منفی استفاده از استعداد، سرمایه، دانش، تجربه و خلاقیت میلیون ها ایرانی را ناممکن یا بسیار دشوار می کرده است. پس اگر قرار بر سرزنش کسانی در حوادث اخیر باشد، ملامت در درجه اول باید متوجه حاکمان شود که به نیازها وپیام ها ومطالبات مردم توجه نکردند و هنوز نیز بعضا متوجه نشده اند که مادام که در بر همین پاشنه بچرخد، بروز ناآرامی های گوناگون مردمی اجتناب ناپذیر خواهد بود.

 ۴. ایران ملتی متحد وجامعه ای متکثر دارد. حذف یا نادیده گرفتن هر بخشی از ملت توسط بخش دیگر آن، سر از فاشیسم درمی آورد و به استبداد دینی یا دیکتاتوری سکولار منجر می‌شود. می‌دانم که اصلاح طلبان فقط ۲۴ میلیون رای از ۵۶ تا ۵۸ میلیون ایرانی واجد شرایط رای دادن را دارند. با وجود این راهبرد پیشنهادی اصلاحات را "ملی" می‌خوانم نه فقط جناحی. زیرا صرفا با به‌رسمیت شناختن حق شهروندی آحاد مردم و تلاش برای تحقق "ایران برای همه ایرانیان" می توان نظم و ثبات سیاسی جامعه را تداوم بخشید و به‌سوی فردای بهتر حرکت کرد. من راهبرد پیشنهادی اصلاحات برای خروج از بحران را ملی می‌نامم زیرا معتقدم علاوه بر اصلاح طلبان اکثریت قاطع حدود ۱۸ میلیون هموطنی که رای ندادند و ۱۶ میلیونی که به رییسی رای دادند، اول آنکه مخالف خشونت‌ورزی اند و روحیه دیگر پذیر دارند. دوم آنکه با افتادن ایران در چرخه شوم سرکوب حکومتی و تخریب ضدحکومتی مخالفند و درمقایسه با آنچه در مصر، سوریه و یمن گذشت، تونس را می‌پسندند که در آن مسلمان و سکولار، همکاران سابق بن‌علی و مخالفان سرسخت او، بی‌حجاب و باحجاب، سوسیالیست و لیبرال، روستایی و شهری و مدرن و سنتی مشترکا کشور را اداره می کنند. احزاب و جناح ها نیز انحصار طلبی و حذف و نابودی رقیب را ترویج نمی کنند.

MostafaTajzadeh@

پنج شنبه, 07 دی 1396 ساعت 14:41

آمادگی تاجزاده برای مناظره با رسایی در انصاف نیوز

نوشته شده توسط

سیدمصطفی تاجزاده پس از صادر نشدن مجوز مناظره با حمید رسایی در دانشگاه تهران ، آمادگی خود را برای میزبانی انصاف نیوز اعلام کرد.

پیشنهاد آقای تاجزاده برای زمان مناظره، عصر شنبه‌ی آینده است اما آقای رسایی هنوز به نظر قطعی برای آن نرسیده است.

دو روز پیش انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در اطلاعیه‌ای از عدم صدور مجوز دانشگاه تهران برای برگزاری این مناظره به میزبانی مشترک این تشکل دانشجویی اصلاح طلب و نیز جامعه‌ی اسلامی دانشجویان که تشکلی اصولگراست خبر داده بود.

در صورت برگزاری مناظره در انصاف نیوز، اولویت آن است که نمایندگانی از این دو تشکل دانشجویی، اجرای آن را برعهده داشته باشند.

ماجرای این مناظره، به فراخوان چند روز پیش تاجزاده، فعال سیاسی اصلاح طلب، برمی‌گردد؛ او گفته بود که حاضر است درباره‌ی مسایل کوی دانشگاه تهران و سال 88 مناظره کند .

پنج شنبه, 07 دی 1396 ساعت 14:24

نامه به شورای سردبیری آمدنیوز

نوشته شده توسط

به نام خدا

 

شورای سردبیری آمد نیوز

با سلام و احترام؛

 

روز گذشته مقاله ای با تیتر "پشیمانی از بازی در زمین نظام است نه رای به روحانی" در نقد مواضع اینجانب و اهانت به آقای خاتمی در آن کانال درج گردید. موجب تشکر است با انتشار کامل این جوابیه نشان دهید که به ضوابط قانونی و اخلاقی پای بندید.

 

ادعاهای نویسنده محترم مقاله عبارتند از : 

«۱. تغییر مواضع اقای روحانی اندکی پس از پیروزی.

 

۲. همدستی سپاه و روحانی هم در چینش کابینه و هم در لایحه بودجه.

 

۳. منظور تاجزاده از دولت پنهان نهاد رهبری، سپاه و مجموعه عظیم نهادهای سیاسی و اقتصادی تحت نظر رهبری است که کشور در اختیار آنان است.

 

۴. پشیمانی مردم و سلبریتی ها از رای به روحانی نیست بلکه پشیمانی واقعی از بازی در زمین نظام یا همان دولت پنهان است که تاجزاده می‌گوید . 

 

۵. غضب حاکمیت و انتقام کشی از رهبران جنبش سبز یک دلیل بیشتر ندارد. آنها مشروعیت این بازی را با مواضع خود زیر سوال برده اند و از مواضع خودپا پس نکشیدند. اما اصلاح‌طلبان و در راس آنها خاتمی این بازی سوخته را با رای مخفی در دماوند و بعد هم در تهران احیا کردند. با احیای این بازی سوخته نظام نفسی تازه کرد.

 

۶. محدودیتها برای "چهره نگه‌داشتن خاتمی" است تا در موسم انتخابات دوباره مردم و جوانان را وارد بازی نظام کند.»

 

بنیان این مقاله بر خائن بودن خاتمی و خادم بودن محصوران استوار است و در سست بودن آن همان بس که به یاد آوریم که سران جنبش سبز از درون حصر از مردم خواستندکه در انتخابات شرکت کنند و به روحانی رای دهند. هفته پیش نیز فرزند آقای کروبی به نقل از پدرش بار دیگر از روحانی حمایت کرد.

 

مشکل نویسنده محترم آن است که اگر همه آن عزیزان را بازی خورده رهبر بخواند، خود را انگشت نمای خاص و عام می‌کند و اگر اعتراف کند که ممنوع التصویری و حصر هر دو حکم و ماهیت یکسانی دارند، بنیاد تحلیل خود را برهم می‌زند و ادعاهای خود را باید یکی پس از دیگری پس بگیرد.

 

به نظر من وی نمی تواند بر موضع خود پافشاری کند. یا باید تسلیم استدلال مسعود رجوی شود و هر انتخاباتی در جمهوری اسلامی شامل انتخابات ۷۶ و ۸۸ را نیز بازی نظام بنامد و مانند او همه نامزدها را سر و ته یک کرباس بخواند و هر انتخاباتی را تحریم کند، یا مانند اصلاح‌طلبان انتخابات را بزرگترین فرصت حضور مردم و قدرت نمایی آنان بداند که نظام گریزی از برگزاری آن ندارد و مجبور است تا حدودی به مطالبات ملت پاسخ مثبت دهد.

 

اما قصد اصلی من از نوشتن این جوابیه کوتاه رد ادعاهای متناقض مقاله مزبور نیست بلکه جلب توجه همگان به دو نکته زیر است؛

 

اول:

من به ضعفها و کمبودها و خطاهای دولت و مجلس و شوراها اذعان دارم و معتقدم عملکرد آنها باید نقد شود تا خدمات بیشتر و بهتری به میهن و مردم عرضه کنند اما و صد اما که این ضعفها و خطاها را توجیهی برای عبور از روحانی نمی‌دانم زیرا کشور را به فردایی بهتر و دولتی کارآمدتر ،پاک‌تر ،مدیرتر و مدبرتر رهنمون نمی‌شود ،بلکه به استقرار دولتی می‌انجامد که در بست تسلیم دولت پنهان خواهد بود و با داشتن ضعفهای دولت کنونی نقاط مثبت آنرا از دست خواهد داد و شیب سقوط کشور را به آینده ای مبهم و درهم برهم تندتر خواهد کرد. همچنان که عبور از خاتمی ملت را به امیر کبیر نرساند، به معجزه هزاره سومی رساند که ایران را در بهترین وضع از خاتمی تحویل گرفت و به‌رغم درآمد افسانه ای ۷۰۰ میلیارد دلاری نفت، کشوری ورشکسته و مقروض تحویل روحانی داد.

 

من نقد دولت و مجلس و شوراها را مفید و حتا لازم می‌دانم اما تضعیف آنان را خطا می‌یابم که جز کاهش دادن میزان خدمات و کاستن از قدرت مانور نهادهای انتخابی نتیجه ندارد و به جری شدن دلواپسانی می‌انجامد که بسیاری از گرفتاری های ملت از آنان است و اکنون خود گرفتار بدترین چالشهای درونی شده اند تاحدی که یکی دیگری را به شیره ای بودن متهم می‌کند و دومی از ضرورت اعزام رییس خود به آسایشگاههای روانی سخن می‌گوید. آنان درپی راهی می‌گردند که توجه افکار عمومی را از افشاگری علیه یکدیگر منصرف کند و به جای آن نهادهای انتخابی را آماج قرار دهد و مردم را از انتخاب خود پشیمان کند.

 

دوم: 

حفظ هوشیاری عمومی درباره هماهنگی رسانه های فارسی زبان دول خارجی و برخی سایتها و کانالهای بظاهر مخالف جمهوری اسلامی با صدا و سیمای میلی در ناامید کردن ایرانیان از هر گونه حرکت اصلاحی درونی است تا با گذر از اصلاحات و خاتمی و روحانی، راه استقرار تک‌صدایی در ایران هموار شود یا کشور به چاه ویل درگیری های داخلی بیفتد و سرنوشتی همچون برخی کشورهای منطقه بیابد. عبرت آموز آنکه یکی از دلایل مهم تشویق مهندس موسوی به شرکت در انتخابات ۹۶ عملکرد تخریبی صدا و سیما در آن ایام بود. میر سبز ما به روحانی رای داد تا بازی ستاد مهندسی انتخابات را بهم زند..

 

کوتاه سخن آنکه امروز اصلاحات از دو طرف نفی و طرد، و نه نقد، می‌شود. یکی از موضع دلواپسان و کسانی مثل احمد جنتی که خاتمی را عامل آل سعود می‌خوانند و دریافت کننده یک میلیارد دلار از آنان. دیگری از سوی کسانی از موضع سوپر ترقی‌خواه که بتازگی کشف کرده اند "ممنوع التصویری خاتمی" بازی حاکمیت است تا محبوبیتش افزایش یابد و او نیز در عوض با "تکرار کردن"در زمین نظام بازی کند تا محمد یزدی ومصباح یزدی و حداد عادل و جبهه پایداری در یک روز حذف شوند!؟

 

با احترام مجدد

سید مصطفی تاجزاده 

۴ دی ۱۳۹۶

شنبه, 02 دی 1396 ساعت 13:58

وقیف فله ای کمر مطبوعات را شکست

نوشته شده توسط

سیدمصطفی تاجزاده
آبان 96

روز دوشنبه به اتفاق همسر عزیزم از نمایشگاه مطبوعات بازدید کردیم. البته خانم محتشمی در میزگردی درباره ی حقوق زنان شرکت کرد و در نتیجه من نصف بازدید را تنها بجا آوردم!

به غرفه های زیادی سرزدیم و سرزدم و بیش از ده مصاحبه کردیم که در اغلب موارد به یک سوال جواب دادیم‌.

نمایشگاه نسبتا خلوت بود. علت آنرا من توقیف فله ای مطبوعات می دانم که کمر نشریات را شکست. امروز متاسفانه تیراژ تمام روزنامه ها و مجلات کشور روی هم یک ملیون نسخه در روز است که بیش از نیمی از آن نیز برمی گردد، یعنی بفروش نمی رسد! این یعنی فاجعه. آن را مقایسه کنید با تیراژ روزنامه ها در بهار مطبوعات در دوره اصلاحات در سال ۷۸ که بیش از ۴ میلیون نسخه در روز بود. همچنین آن را قیاس کنید با کشورهای همسایه ما یعنی با ترکیه و پاکستان که تیراژ یک روزنامه آنان در یک روز دوبرابر مجموع تمام روزنامه ها و مجلات در همان روز در ایران است!؟

توقیف فله ای مطبوعات اصلاح طلب یا مستقل اعتماد مردم را به نشریات داخلی سلب کرد و نرخ مطالعه را کاهش داد. جای مطبوعات آزاد و اصلاح طلب را نیز نه نشریات اصولگرا و نه صداوسیما بلکه شایعه و رسانه های فارسی زبان خارج از ایران گرفت. در ضعف رسانه مثلا ملی همراه با تمام تریبون های رسمی حکومت همین بس که در ماجرای شایعات مربوط به دختر رئیس قوه قضاییه از یک کانال تلگرامی شکست خوردند.

همچنین در نبود رسانه های مستقل از حاکمیت، فساد نیز به نحو بی سابقه در همه ارکان حکومت گسترش یافت.

امسال برخی روزنامه های اصلاح طلب مثل شرق و اعتماد و همدلی نمایشگاه را تحریم کرده اند که این اقدام به نوبه خود به کم رونقی نمایشگاه دامن زده است.

روزنامه شهروند در نمایشگاه امسال با ابتکاری زیبا، قابی درست کرده بود و به شهروندان اجازه می داد که درون آن بروند و عکسی بگیرند و تیتر اول روزنامه را خود انتخاب کنند. من و فخری نیز به درون قاب رفتیم و با این تیتر که "سپنتا را تنها نمی گذاریم" عکسی به یادگار گرفتیم.

شنبه, 02 دی 1396 ساعت 13:49

انتظار از ناطق نوری

نوشته شده توسط

سیدمصطفی‌تاجزاده
*مصاحبه با هفته نامه صدا


يكي از مشكلات كنوني عرصه سياست در جامعه ما آن است كه بين دو جريان اصلي حاضر در حكومت كمتر گفت‌وگوي مستقيم و موثر درباره موضوعات مهم مبتلا به ايران و ايرانيان صورت مي‌گيرد.

گفت و گو بايد در پارلمان شكل گيرد اما به دليلي كه همگان از آن مطلع هستند، مجلس كنوني قادر به انجام چنين نقشي نيست و چهره‌هاي سياسي توانمند دو جناح كمتر در آن حضور دارند. يكي را مردم راي نمي‌دهند و ديگري را در نظارت استصوابي حذف مي‌كنند. در چنين شرايطي بهترين كار آن است كه شخصیت هایی كه هر دو طرف به انها اعتماد دارند، مانند آقاي ناطق‌نوري محور شوند و با دعوت از چهره‌هاي موثر دو جريان زمينه گفت‌وگوي ملي را عملا فراهم كنند.

آقای ناطق با دعوت از دو طرف چند مورد مشخص را كه طرفين در مورد آنها اشتراك نظر دارند و در عين حال حلشان را براي میهن و مردم مهم و گاه حياتي مي‌دانند، مشخص کنند. براي مثال دو جريان مي‌توانند درباره مبارزه با فساد كميته مشتركي تشكيل دهند تا با اين پديده كه مانند خوره به جان حكومت افتاده و اعتماد مردم را نشانه رفته است، مبارزه كنند؛
يا در برقراري نسبت بين نظام حزبی و نظام انتخاباتی کشور و سهمي كه در انتخابات مي‌توان به احزاب داد تا سياست‌ورزان ما از تلاش فردي دست بردارند و هر كدام يا به احزاب موجود بپيوندند، يا حزب مقتدر و سراسري خود را تشكيل دهند، به توافق برسند.

موضوع آب و مشكلات و خطراتي كه ايران را تهديد مي‌كند، يكي از مسائلي مشتركي است كه جز با اجماع ملي نمي‌توان از پس آن برآمد و لازم است از هم اكنون گفت‌وگوهاي جدي درباره آن صورت گيرد و طرحي واحد تنظيم شود و همه از آن حمايت كنند تا با كمترين تنش بتوانيم از عهده اين چالش بربياييم.

تهديدهاي امريكا به خصوص با تلاش‌هاي خبيثانه‌اي كه اين روزها در منطقه براي گسترش جنگ صورت مي‌گيرد، يكي ديگر از موضوعات مشتركي است كه دو جناح و دو جريان قدرت مي‌توانند درباره آن از نزديك و رودررو صحبت كنند و راهكاری براي مقابله با آن بيابند.

شنبه, 02 دی 1396 ساعت 13:44

همدلی با کره شمالی چرا؟

نوشته شده توسط

سيد مصطفی تاجزاده
آبان 96

اول
مرجع رسمی اخبار کره شمالی به زبان فارسی که "آخرین اخبار مرتبط با تحولات در شمال شبه جزیره ی کره، رهبر معظم و خلق قهرمانش را" منعکس می کند، دو روز پیش در پست تلگرامی خود اعلام کرد:

«اسرائیل سخنان فرمانده سپاه پاسداران ایران را درمورد برد محدود موشک‌های ایران بر اساس سیاست رهبر معظم ایران ... ارسال پیام آقای جعفری برای دنیا مبنی بر تفاوت ایران با کره شمالی دانسته است و از آن سو با همه این مواضع نرم فرمانده سپاه پاسداران، عربستان پرتاب موشکی حوثی ها را به ایران نسبت داده است.»

این کانال سپس به تحلیل روابط ایران و امریکا پرداخته و می نویسد:

«درحالی که پس از مذاکرات هسته ای موسوم به برجام، مجددا شدید ترین تحریم ها از سوی امپریالیسم آمریکا علیه ایران اجرایی شد، امروز صحبت از مذاکره علیه برنامه موشکی ایران به میان آمده است.»

جمعبندی پست فوق چنین است:

✅«اکنون ایران در شرایطی قرار دارد که به نظر می رسد از تدوین یک استراتژی کلی برای مقابله با تهدید های جدید منطقه و آتش افروزی های ترامپ، غافل مانده است.»

دوم
مرجع رسمی اخبار کره شمالی پس از این پست تحقیرآمیز و تحریک کننده جنگ طلبان وطنی تحلیل زیر را با عنوان «مواجهه با امریکا / اردو در میانه برزخ مقاومت و وادادگی» از یک کانال گمنام باز نشر داد:


«1 سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران: طبق سیاست های #رهبری برد موشک های ما محدود به دو هزار کیلومتر است.

2 سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا: برد دوهزار کیلومتر هم برای موشک های ایرانی خیلی زیاد است. این قطعاً کشورهای دیگر که از متحدان ما نیز هستند را در برد موشکهای آنها قرار می‌دهد.

3 پیونگ یانگ: تا زمانی که برد موشک‌های بالستیک مان با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای به سواحل آمریکا نرسد، علاقه‌ای به مذاکره با ایالات متحده و متحدانش نداریم.

4 رسانه اسرائیلی هاآرتص: ایران نه تنها نگرانی غرب را درک می‌کند، بلکه می‌خواهد خود را متفاوت از کره شمالی نشان دهد.»

✅ سپس با طرح این پرسش که:
«به راستی شیوه مطلوب مواجهه با زورگویی های دولت ایالات متحده آمریکا چگونه است؟ » نتیجه می گیرد:

«پاسخ به این پرسش با رویکردهای متفاوتی ممکن است، اما مطمئناً در میانه برزخ #مقاومت و #وادادگی اُردو زدن به هیچ وجه قابل توجیه و پسندیده نیست!»


?سوم
با مطالعه دو پست فوق منظور مرجع رسمی اخبار کره شمالی از "غافل ماندن" ایران از تدوین استراتژی کلی برای مقابله با تهدیدهای جدید منطقه و آتش افروزی های ترام روشن می شود؛ "اردو زدن" در برزخ "مقاومت" و "وادادگی" که «به هیچ وجه قابل توجیه و پسندیده» نیست!؟

به بیان روشن کانال تلگرامی فوق بهترین استراتژی برابر تهدیدهای ترامپ، اسرائیل و عربستان را آن می داند که جمهوری اسلامی ایران نیز مانند کره شمالی علنا به تولید سلاح هسته ای بپردازد و موشک حمل آنها را نیز تولید کند.

مرجع مذکور هر راهبردی غیر از این را، حتی در حد ساخت موشک هایی با برد ۲۰۰۰ کیلومتر، انفعالی و شکست خورده ارزیابی می کند و "اردو زدن میان برزخ مقاومت و وادادگی" می خواند.

راه خروج از این برزخ نیز آن می داند که رهبر ایران مانند سلسله موروثی کیم ایل سونگ ایران را به پادگانی بزرگ با مردمانی فقیر و گرسنه تبدیل کند و در قرن بیست و یکم اردوگاه های کار اجباری تاسیس نماید. آنگاه با موشک اتمی به جنگ امپریالیسم آمریکا برود. در غیراین صورت انتخابی جز وادادگی نخواهد داشت.


اما علت اینکه مرجع رسمی اخبار کره شمالی به خود اجازه می دهد که ایران را فاقد استراتژی بخواند و غیرمستقیم به وادادگی متهم کند و انتظار پیروی جمهوری اسلامی را از مشی میهن بربادده حکومت کره شمالی داشته باشد، باید در تلاش و همدلی دلواپسانی دید که تا پیش از دولت روحانی ژاپن اسلامی شدن ایران را نوید می دادند و بعد از برجام کره شمالی را مدل نجات و رستگاری کشور می خوانند و فروپاشی شوروی سوسیالیستی را نتیجه عدول از روش استالین معرفی می کنند. هوشیاری عمومی پادزهر این تبلیغات تحریک آمیز و جنگ گستر است.

شنبه, 02 دی 1396 ساعت 13:13

نگاه بی طرفانه به ۸۸

نوشته شده توسط

سید مصطفی تاجزاده
منتشر شده در ایسنستاگرام

کاربر محترمی در اینستا گرام به من انتقاد کرد که "حق مداری یعنی شما همه وجوه یک قضیه را بیان کنید. پست های شما یک طرفه است. دقیقا مثل پست های اصولگراها که آنها هم یک طرفه به قاضی میرن."

وی همچنین پرسیده بود:

"جناب تاجزاده، آیا شما به تقصیر آقایان کروبی و موسوی هم اعتقاد دارید؟ درصدش مهم نیست. به اصل این قضیه اعتقاد دارید؟"

به او پاسخ دادم:

"وقتی می گویم باید دادگاه تشکیل شود، معنایی جز این ندارد که معتقدم اتهامات هر شهروندی حتی اگر مانند آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد عزیزترین برای ما باشند، باید مورد رسیدگی قرار گیرد و قاضی در دادگاه علنی و پس از اعلان نظر هیات منصفه حکم صادر کند. بنابراین تقاضای برگزاری دادگاه یک طرفه به مساله نگاه کردن نیست.

همچنین باید به شکایات ما از آقای جنتی و سردار مشفق سخنگوی ستاد مهندسی انتخابات و نیز از صدا و سیما به صورت علنی رسیدگی شود تا هم حقایق روشن شود و هم سلامت انتخابات برای همیشه تضمین گردد.

این را هم بگویم که به باور من قوه قضائیه هرگز دادگاهی برای این عزیزان تشکیل نخواهد داد زیرا تاب تحمل شنیدن سخنان آن بزرگواران را ندارند.

درباره این پرسش که آیا ما هم در سال ۸۸ مرتکب اشتباه شدیم یا خیر؟ باید بگویم بله، ولی خطاهای ما قابل قیاس با اشتباهات طرف مقابل نبود.

قبلا هم گفته ام که بعد از رفع حصر مترصد فرصت می مانم تا خطاهای خودمان را برشمارم، البته در شرایطی که بتوانم اشتباهات رهبر و منصوبانش را نیز به‌طور کامل شرح دهم تا تجربیات این ملت غنی تر
شود."

شنبه, 02 دی 1396 ساعت 12:53

نامه به جناب اقای مهندس سفید

نوشته شده توسط

جناب آقای مهندس سفید؛ رئیس شورای اسلامی شهر یزد
با سلام و احترام

همچنان که بدرستی و با شجاعت اعلام کردید لغو عضویت هموطن عزیزمان آقای سپنتا نیکنام از شورای شهر یزد را عقل و دین و آزادی برنمی تابد؛ این عمل نابخردانه بدعتی خطرناک و مغایر اصول متعدد قانون اساسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی است.

مستحضرید که رای شهروندان امانتی است که پاس داشتن آن وظیفه همه است و نمی توان به اسم ‌استفاده از اختیارات قانونی رای شهروندان را تغییر داد. اعمال نفوذ در نتیجه انتخابات در هر سطح و میزانی و توسط هر کس از جمله آقای جنتی یا مقامی قضایی خیانت در امانت ملت محسوب می شود.

آقای نیکنام در فرایندی کاملا قانونی خود را در معرض رای همشهریان خود قرار داد و مراجع انتخاباتی اعم از مجری و ناظر حضور ایشان را به‌عنوان نامزد بلامانع دانستند.

اکثریت شهروندان یزدی نیز با شناخت کافی از او پس از چهار سال نمایندگی خود در شورای شهر مجددا به وی رای دادند و برای چهار سال دیگر به ایشان اعتماد کردند. انتخابات نیز سالم و بدون خدشه برگزار شد و معترضی به نتایج وجود ندارد.

با این اوصاف تعلیق عضویت منتخب مردم در شورا به سبب اعتقادات دینی تنها بی احترامی به رای شهروندان یزد نیست و پایمال کردن بنیان‌های مردمسالاری ارزیابی می شود.

به سخن روشن آقای نیکنام در حال حاضر تنها نماینده جامعه زرتشتیان شریف در شهر یزد نیست و نماینده منتخب مردم آن شهر بشمار می رود. تفکیک آرای شهروندان یزدی در انتخابات به مسلمان و زرتشتی نیز ممکن نیست، بویژه آنکه آقای نیکنام به احتمال بسیار زیاد بخش مهمی از آرای خود را از همشهریان مسلمانش اخذ کرده است.

به باور من لغو عضویت وی به حیثیت جمهوری اسلامی ایران آسیب می رساند و مصداق تبلیغ علیه نظام قلمداد می شود. به همین دلیل وظیفه همه علاقه مندان به ایران و جمهوری اسلامی می دانم که برابر این بدعت ناروا و خیانت به رای مردم بایستند و اجازه ندهند ساز و کارهای انتخابات که اصلی‌ترین نماد مردمسالاری است، چنین بی‌پروا مورد دست‌اندازی و خدشه قرار گیرد و اعتبار اسلام و ایران و تشیع لطمه ببیند.

برای جناب عالی و نیز دیگر اعضای محترم آن شورا که اعلام کردند زیر بار چنین انحرافی، آنهم در دوره‌ی شلتاق داعش در منطقه، نمی روند و حاضر به تایید آن بدعت نیستند، آرزوی موفقیت دارم.

سید مصطفی تاجزاده
رئیس اسبق ستاد انتخابات کشور
۲۰ مهرماه ۱۳۹۶